زنگ تفریح بود. کلاس شلوغ بود. بچهها بلند بلند حرف میزدند. یکی پای تخته چیزهایی مینوشت. دو نفر در حال تعریف لطیفه بودند. یک نفر از کنار سعید برخاست و به طرف تخته رفت و نوشت: اگر شب بخوابیم و صبح که بیدار شدیم تبدیل به یک موجود دیگر شده باشیم؟...