دایانا در روز عروسیاش آنچنان افکار آشفتهای داشت که هرگز در زندگیش تجربه نکرده بود. در ماه عسل، دایانا عکسهایی از کامیلا را که از لای سررسید نامه چارلز بیرون افتاد دید؛ چند وقت بعد چارلز با دکمه سردستهایی که روی آنها حرف «C» در یکدیگر حک شده بودند سر میز شام حاضر شد. چارلز پذیرفت که این دکمهها هدیهای از جانب زنی بوده است که وی او را قبلاً دوست داشته اما دیگر او را از دست داده است. ازدواج آنها با این آغاز دروغین، فراز و نشیبهای فراوان داشت؛ تا اینکه دیگر آنها به جایی رسیده بودند که تقریبا با یکدیگر حرف نمیزدند. فشار روحی زندگی درباری و ازدواج دایانا باعث بروز بیماری روحی خطرناکی به نام «بولیمیا نروسا» شد که آشفتگی و بینظمی در غذا خوردن او به وجود آورد. این بیماری در تمام دوران زندگی درباریاش او را رنج میداد. گاه دایانا به دلیل تنهایی تا آستانه ناامیدی کشیده میشد و دست به خودکشی میزد؛ بعضی از این خودکشیها جدی نبودند امّا برخی بسیار خطرناک بودند. دایانا از اغلب دوران زندگی درباری خود با عنوان «روزگار سیاه» یاد میکرد.