شیخ شهید از علمای طراز اول تهران و روحانی آزادیخواهی بود که در مهاجرت کبری، مشروطهخواهان را همراهی کرد. اما به فراست دریافت که مشروطهخواهی از مسیر عدالتخواهی جدا شده و ماهیت غربگرایانهاش درصدد ضربهزدن به دین و ارزشهای دینی است. در چنین وضعیتی شیخفضلالله به جهت پاسداری از ارزشهای دینی تز «مشروطهی مشروعه» را مطرح و با استقامت و پایدار از آن دفاع کرد. اما مشروطهخواهان ذاتاً مستبد بر این باور بودند که هر کس با آنها نباشد در جبههی استبداد قرار دارد، بنابراین چوب استبدادخواهی بر پیکر شیخ زدند و او را به چوبهی دار کشیدند. این واکنش در قبال یک متهم به استبداد، در حالی صورت میگرفت که برای محمدعلی شاه (کانون استبداد) مقرری تعیین و لیاخوف روس را عفو کردند. تحجر حاکم بر فضای غربگرایان به آنها اجازه نداد تا شیخ را به عنوان یک «جریان سوم» بپذیرند که نه مشروطهخواه و نه طرفدار استبداد بود و در فضای ضددینی، ارجی برای مشروطهی مشروعه قائل نشدند.