۵ دی ۱۳۸۲ که زلزله بم را ویران کرد و به همراه او نشان تمدن ایرانی هفت هزار ساله، ارگ بم را به تلی از خاک مبدل ساخت، لبخند از لبان کرمانیها جراحی شد. دیگر چهرهای به شادی رخ نمینمود. چندین سفر به ویرانههای بم کردم. از روی خانهها، یخچالها و وسایل خانه، قند و چای و گوشت و... گذشتم. از هر منفذی که بود به دنبال بوی نفسی سر خم کردم. نمایش زلزله را نوشتم و میگفتم آخرین تراژدی زندگی من است.