پوزخندها، پسماندههایی هستند از لبخندها
که این روزها به من
نزدیکترند
آرزوهایم را بر خاک نشاندم
شبیه لاکپشتی
که تخمهایش را
در ساحل دیگر دریا جا گذاشته است
با هیچجای این شهر نسبتی ندارم
تنها
گاهی تو را در آغوش دیگران میفشارم
و فکر میکنم نمیدانی
گاهی دریا
موجهایش را از خود میراند
به چشمهای زانو زدهام نگاه کن
ببین!
آنقدر که دنیادیدهام،
دنیا ندیدهام!