سرمان غر می زنندن که چرا یا از این طرف بام می افتیم یا از آن طرفش خب ما با این وری هستیم یا آن وری دیگر. وقتی باهام صافند بالاخره از یک طرف می افتیم دیگر. بروند بام ها را درست کنند. مثلا ما این وری ها دوست داریم همه اش غم و غصه بخوریم. تنها و بی کس بنشینیم توی اتاقمان. در را ببندیم و شب و روز گریه کنیم. به خاطر چی؟ مگر باید حتما دلیلی داشته باشد؟ ما این جوری هستیم دیگر. اهل غم و غصه. کتک خور و خاکی و مظلوم و اینها. آن وری ها هم دوست دارند هی بزنند و برقصند. قلدر باشند. مسخره کنندو بکشنند. آزار دهند و کتک بزنند. خب آنها هم از دماغ فیل افتاده اند و اعتماد به نفس زیادی و غرور و اینها. چرا؟ خودشان می دانند.
آرمان در جست و جوی دوست نخستین داستان بلند حمید اباذری است که حاصل کارگاه اتاق تجربه است و همان حال و هوای داستان های کوتاه او را دارد، حال و هوای گرم جنوب و مردمانش. خائن دو جانبه، عاشقی با حال و هوای لهیده از جمله مجموعه داستان های کوتاه اوست.