سرگئی ماکسودوف یک کارمند ساده موسسه کشتیرانی است و از شرایط زندگی و امرار معاشش سر خورده و یکی از علایق همیشگی اش نوشتن است. او شب ها روی نگارش نمایشناماه ای با عنوان برف سیاه کار می کند. بعد از مدت ها نامه ای مرکز آموزشی تئاتر مستقل مبنی بر ملاقات و پذیرفته شدن نمایشنامه اش به عنوان یکی از نمایشنامه های قابل اکران دریافت کند و باعث می شود زندگی اش دگرگون شود.