زمین تقریبا به دست نیروهای تاریکی از بین رفتفه آنهایی که زنده مانده اند دیگر واقعا انسان نیستند و در دنیایی سرگردان شده اند که قحطی، تروریسم، و جنگ بر آن فرمان می راند. آخرین امید در دست پنج نوجوان خارق العاده است. نگهبان دروازه.
پ نج نگهبان همدیگر را پیدا می کنند و برای آخرین نبرد با هیولا پادشاه پیشینیان آماده می شوند اما هیولا همه جا هست. او از قطب جنوب آنها را می خواند جایی که در آن مشغول گردآوری نیروهایش هست و برای آخرین نبرد در سرزمین بایر و یخزده فراموشی آماده می شود و یکی از پنج نگهبان به بقیه خیانت کرده. بقیه می دانند بدون او نمی توانند پیروز بشوند.