نفت در ایران داستان درازی دارد. از تلاشهای دکتر مصدق در ملی کردن آن و خلاصی کشور از استعمار گرفته تا مذاکرات امروز ایران با کشورهای اروپا، چین و روسیه برای فروش بهتر نفت. همه میدانیم که چرخهی اقتصاد ایران روی پول نفت میچرخد. ما بهقدری به فروش نفت وابستهایم که کمترین نوسان در بازار خرید و فروشش بر امرار معاش روزانهمان تاثیر میگذارد. خب، راه حل چیست؟ رضا امیرخانی یکی از کسانی است که به این سوال فکر کرده و جوابش را در کتاب نفحات نفت داده است.
نفحات نفت؛ جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی به مسئلهی نفت و تاثیر آن بر اقتصاد، سیاست و فرهنگ مردم ایران میپردازد. رضا اميرخانی در این کتاب با زبانی طنزآمیز و نگاهی انتقادی، رابطهی اقتصاد مبتنی بر نفت و مدیریت دولتی متکی به درآمد نفت را بررسی میکند. او با شرح برخی از دردسرهای نفت و مدیریت دولتی آن مثل بیکاری، کاهش رونق بازار داخلی و قاچاق برای مخاطب درد و دل میکند. امیرخانی با ذکر مثالهای مختلف مثل وضعیت خودروسازی در ایران، دانشگاههای نفتی، ادبیات و سینما و هنر نفتی، ورزش نفتی، احزاب سیاسی نفتی، مدیران نفتی و در یك كلام دولت نفتی از تاثیر مخرب وابستگی به نفت سخن میگوید.
امیرخانی در این کتاب جسارت به خرج داده و به سراغ مدیران دولتی که آنها را «مسئول سهلتی» مینامد، رفته و شیوهی مدیریتی آنها را نقد کرده است و تبعات داشتن دولت نفتی را به تصویر کشیده است. در مقدمهی کتاب، امیرخانی واژهی «مسئول سهلتی» به این مفهوم بهکار میبرد: « روزگاری بنایم بر این بود که نامِ این نوشته را بگذارم، مسوولِ سهلتی! یا دستِکم تقدیمش کنم به مسوولانِ سهلتی... و مسوولِ سهلتی را برساخته بودم از عبارتِ مسوولِ دو لتی. با این توضیحات که اولا مسوولِ سهلتی را دقت کنیم که هفت قرآن به میان، با مسوولِ صِلتی اشتباه نشود. و مگر میشود مسوول، اهلِ صله و پاداش و زیرمیزی و رومیزی باشد؟»
هر وقت مسئلهی نفت و بودجهی حاصل از فروش آن به میان میآید، ایرانیان از خود میپرسند که چرا مردم بعضی کشورها با وجود منابع طبیعی بسیار از جمله سنگ، گاز و نفت بهجای داشتن یک زندگی مرفه و آسوده همچنان درگیر فقر هستند؟ کتاب نفحات نفت بیشتر از آنکه به دنبال تغییر شیوهی مدیریتی مسئولان حال حاضر باشد، به آینده چشم دوخته است. نویسنده، خوانندگان کتاب خود را برادران کوچکتری میداند که هنوز وارد بازار کار نشدهاند و از وضعیت آن خبر ندارند. امیرخانی امید دارد که نسل جوان با شناخت وضعیت امروز جامعه و وابستگی کشور به نفت تلاش کنند تا شرایط کارآفرینی بدون نفت را برای آیندهی ایران به ارمغان بیاورند.
رضا امیرخانی نویسنده و منتقد ادبی ایرانی، متولد سال 1352 در تهران است. او از دانشگاه صنعتی شریف مدرک مهندسی مکانیک دارد. امیرخانی نوشتن را از سن کم شروع کرد. اولین اثر او رمان ارمیا است که در آن حالوهوای یک رزمندهی دوران جنگ را به خوبی نشان داده است. رضا امیرخوانی، نویسندهای با سبک مخصوص خود است که خیلی زود با کتاب «من او» در میان خوانندگان شناخته شد.
سردبیری «سایت لوح»، سایت نویسندگان ادب پایداری، رئیس هیئت مدیرهی «انجمن قلم ایران» و نویسندگی در نشریات مختلف از جمله فعالیتهای فرهنگی امیرخانی بهشمار میآیند.
او در سال 1382 همراه با آیت الله خامنهای به استان سیستان سفر کرد و کتاب «داستان سیستان» را بر اساس این سفر نوشت. از دیگر آثار رضا امیرخانی میتوان به «ناصر ارمنی»، «از به»، «نشت نشا»، «بیوتن» ،«قیدار» و «رهش» اشاره کرد. او برای کتاب «رهش» برندهی یازدهمین دورهی «جایزهی ادبی جلال آل احمد» شده است. علاقهمندان میتوانند برای خرید و دانلود کتاب های رضاخانی در قالب پی دی اف به فیدیبو مراجعه کنند.
جایزهی جلال به پاس قدردانی از فعالان عرصهی ادبیات داستانی و ارتقای داستاننویسی به نویسندگان منتخب اهدا میشود. در دهمین دورهی جایزهی ادبی جلال، نفحات نفت رضا امیرخانی از نشر افق (تک نگاری در باب فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی) با عنوان «یک دهه ادبیات اقتصادی و پیامدهای اجتماعی کار» مورد بررسی قرار گرفته و به عنوان اثر برگزیده معرفی شد.
رضا امیرخانی نویسندهای با رسمالخط مخصوص است. خوانندههایی که کتابهای او را خواندهاند، خیلی زود متوجه میشوند که او «حتا» و «نویسندهگی» را به شیوهی خاص خود مینویسد، از واژگان و لحن متفاوتی استفاده میکند و خیلی از کلمات را هم با ترکیب واژههایی دیگر ساخته است؛ مثل «مسئول سهلتی» که امیرخانی در نفحات نفت از آن استفاده کرده است.
کتاب نفحات نفت رمان نیست بلکه در قالب جستار نوشته شده است. از جستار که حرف می زنیم، از چه حرف می زنیم؟جستار (essay) فرمی غیرداستانی است که به اثری هنری میماند و دربارهی برداشتهای شخصی نویسنده از یک موضوع است. برخلاف مقاله (article)، جستار فرمی آزاد دارد و از قالب خشک مقاله پیروی نمیکند. ارجاع به منابع، یکی دیگر از تفاوتهای مقاله و جستار است. از آنجایی که مقاله متنی علمی حساب میشود لازم است تا اعتبار و ارزش آن با ارجاع به منابع و مستندسازی حفظ شود. اما جستار جستجوی نویسنده است در گوشه و کنار ذهنش و کلنجار رفتن با آنها و روی کاغذ آوردنشان. جستار نوعی خود-روانکاوی است. از این رو از نویسندهای به نویسندهی دیگر متفاوت است. از قول «والتر بنیامین» فیلسوف و نویسندهی آلمانی در مقایسه بین مقاله و جستار میتوان گفت: «محقق به هیزم و خاکستر توجه دارد، جستارنویس به آتش.»
«مونتنی» نجیبزادهی قرن شانزدهمی فرانسوی را در تاریخ ادبیات به عنوان مبدع جستار به عنوان سبک جدیدی از نگارش می شناسند که انقلاب بزرگی در روایت ایجاد کرد. جستار (خود تک نگاره، اِسِیْ) یعنی نوشتن دربارهی خود به منظور خلق آینهای که مردم در آن به انسان بودن خود پی ببرند؛ بسیار متفاوت با شرححالنویسی و خاطرات. جستارنویس ضمن کند و کاو در پدیدهها تصویری از خود میسازد که مدام در حال حرکت و چنان زنده است که گویی از صفحات کتاب خارج شده و مقابل خواننده مینشیند. گویی خود خواننده آنها را نوشته باشد. جستارنویس در نوشتههایش معلومات زیادی را از کتابهای خوانده با اندیشهی خودش پیوند میزند و بخشی از وجودش، شخصیتش و زندگی شخصیاش را مثل طعمدهنده به متن می افزاید.
امیرخانی در توضیح سبک کتابش آن را نوشتهی اَخَوَینی میخواند؛ نوشتهای که میان برداران نوشته میشود و باید آن را برادرانه خواند. امیرخانی در مقدمهی نفحات نفت میگوید «تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی» خرید کتاب الکترونیکی نفحات نفت در قالب pdf در فیدیبو امکانپذیر است.
«حالا شاید مخاطب ارجمندی که شما باشی، یکهو هوس کنی که بگویی، نفحات نفت چه ربطی به سیاست دارد و چرا هر نوشتهای در این گوشه از خاک مجبور است گریزی به صحرای سیاست بزند و اصلا به نقل از آن سید ستیهنده مثال بیاوری که در ایران اگر از کسی بپرسی شترگلوی دستشویی گرفته است، ابرو بالا میاندازد که برو و از لولهکش بپرس، برو از متخصص بپرس، اما اگر از همان شهروند راجهبه ژئوپلیتیک قفقاز و سیاست خارجی ما در منافشهی بالکان بپرسی، دو ساعت و نیم توضیحات میدهد! اصلا چرا شهروندان آلمان و انگلیس و آمریکا، راجعبه سیاست به قاعدهی ما حرف نمیزنند؟
واقعیت اما چیز دیگری است.
مسافرانی را فرض کنیم که در اتوبوسی نشسته اند. هر کدام در حرفهای شانی دارند و صاحب جایگاهی هستند. شاید بسیاری از ایشان هم شانی والاتر داشته باشند از شان رانندهای که هدایت اتوبوس را برعهده دارد. در طی مسیر هر مسافری به طور طبیعی در دنیای ذهنی و حرفهای خود سیر میکند و با کنار دستی از همان دنیای تخصصی حرف میزند؛ دنیای اقتصاد و کسب و تجارت، دنیای فن و فنآوری، دنیای تعلیم و تربیت، دنیای علوم انسانی و فلسفه، دنیای هنر و ادبیات... آیا کسی راجعبه اتوبوس صحبت میکند؟ راجع به رانندهگی اتوبوس صحبت میکند؟ راجع به رانندهی آن صحبت میکند؟!
حالا فرض کنیم طی همان مسیر, رانندهی اتوبوس محکم بزند روی ترمز و کمی هم اتوبوس برود توی شانهی خاکی و گوشهی سپر هم بگیرد به گارد کنار جاده... دیگر آیا کسی حاضر است راجع به دنیای ذهنی و حرفهای و تخصصی خود حرف بزند؟ گیرم که بالاترین متخصص علوم هستهای باشی, وقتی در اتوبوسی نشستهای که راننده ناشی است، حکما فقط راجعبه رانندهگی اظهار نظر خواهی کرد. آیا در میان اضطراب اتوبوس و جاده فرصتی برای ورود به دنیاهای ذهنی و تخصصی باقی میماند؟ وای به روزی که هر مسافری احساس کند که ولو با گواهینامهی پایهی دوم، یا اصلا بدون گواهینامه, دست به فرمان بهتری دارد نسبت به رانندهی اتوبوس...
در چنین شرایطی، در اتوبوس هیچ کسی حاضر نیست راجع به چیزی غیر از رانندهگی اتوبوس حرف بزند... فرض کنید راننده هم حاضر نباشد به راحتی جایاش را به دیگری بدهد و بگوید اتوبوس خودم است! حالا رانندهگی اتوبوس شانی پیدا میکند بسیار مهمتر از سایر شوون تخصصی.
این همان تفکیک هاناآرنت است راجع به وضعیت نخبهگان در جوامه جهان سومی در شرایطی که وضعیت نخبهگان سیاسی پایینتر باشد از سایر نخبهگان. پس حالا مخاطب ارجمندی که شما باشی حق میدهی که پیگیری کنیم چرایی رسیدن به چنین وضعیتی در این اتوبوس را!»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 229 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۳۸:۰۰ |
نویسنده | رضا امیرخانی |
ناشر |