ریحانه در سفری ناخواسته همراه با پدر و مادرش به یک روستای مرزی می رسد. ماجراهایی که بزرگترها به وجود می آورند زندگی او را به هم می ریزد و ناگهان خود ش را تنها می بیند. او برای خلاصی از تنهایی شروع به نوشتن می کند. شب ها در نوشته هایش رد اتفاق ها را دنبال می کند و روزها جستجوی پدر را از سر می گیرد.