در متن كتاب به طور مستند نشان داده میشود كه سير پيدايش و نتيجه و خروجی نهايی بحث امامت در رابطه با شريعتی چگونه بوده است. و بدين ترتيب آشكار میشود كه ورود وی به اين بحث برای طرح يك نظريه سياسی (حتی در حوزه نظر، چه برسد به حوزه عمل و استراتژی و اقدام) نبوده است و وی صرفا برای اصلاح يك فكر بنيادی شيعی كلاسيك در جامعه، در راستای پيشبرد پروژه روشنفكری رنسانس فكری، دست به اين توجيه زده است. توجيهی ناموفق و بيشتر از هر چيز بیمدل و برنامه و نيز متعارض با كل پارادايم و سامانه نظری و فكری خود شريعتی. اما اين توجيه ناموفق به شدت مورد بدفهمی واقع شده است.