کتاب کودک ۴۴ .... کتابی احساسی و عمیق است. نثر تام راب اسمیت، نویسندهی آن بهشدت پیشرو است و نبوغ او در خلق معماهای ظریف قابلتحسین است.
کتاب «کودک ۴۴» Child 44 نوشتهی «تام راب اسمیت» در سال 2008 منتشر شد که متعلق به سهگانهای است که بخش دوم آن بانام «گزارش محرمانه» در سال 2009 به چاپ رسید. زمان این داستان مربوط به دوران حکومت کمونیستی ژوزف استالین در روسیه است به همین دلیل این اثر اوضاع سیاسی و اجتماعی این حکومت را در فضایی سیاه همراه با درامی ترسناک به تصویر کشیده است. طی این داستان مأمور سابق امنیتی شوروی، «لئو دمیدوف» دربارهی قتل دهها کودک در دوران خفقان روسیه استالینی تحقیق و پژوهش میکند و پرده از جرم و جنایتهای بیشمار این دولت سرکوبگر برمیدارد. این رمان مشهور در طی چندین فصل که برخی از آنها عبارتاند از اتحاد جماهیر شوروی، مسکو، 20 فوریه، همان روز، سه ماه بعد و 11 جولای به نگارش درآمده است.
کتاب «کودک ۴۴» اولین رمان «تام راب اسمیت» است که پس از انتشار بسیار موفقیتآمیز بود و به سیویک زبان دنیا ترجمه شد. او این اثر را طبق پروندهی «آندری چیکاتیلو» نوشت که طی آن در دههی هفتاد و هشتاد روسیه کمونیستی پنجاهودو قتل کودک را انجام داده بود. این اثر به دلیل فضاسازی بسیار دقیق و عمیقش و روایت متفاوت و خواندنیاش در سال 2008 نامزد جایزهی بوکر و برندهی جایزهی یان فلمینگ شد. از این کتاب تا امروز بیش از یک و نیم میلیون نسخه در انگلستان به فروش رفته است و «ریدلی اسکات» کارگردان آمریکایی براساس آن فیلم سینمایی مهیج و درام موفقی در سال 2015 با بازی «تام هاردی» و «نومی راپاس» ساخت.
«تام راب اسمیت» Tom Rob Smith نویسندهی انگلیسی در سال 1979 در لندن به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در رشتهی شعر و ادبیات انگلیسی دانشگاه کمبریج به سرانجام رساند و به مدت یک سال هم در ایتالیا در رشتهی نویسندگی خلاقیت درس خواند. او نویسندهای جوان است که استعداد و نبوغی مثالزدنی دارد، او با به تصویر کشیدن اتفاقات چند دههی قبل توانسته است نامزد بسیاری از جوایز شود. او علاوهبر رماننویسی در فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی هم تجربه دارد و حدود چهار سال هم در ویتنام بهعنوان خبرنگار مشغول به کار بود.
کتاب «کودک ۴۴» نوشتهی «تام راب اسمیت» را انتشارات مروارید با ترجمهی «نادر قبلهای» در سال 1388 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «نادر قبلهای» مترجم این اثر تحصیلاتش را رشتهی مهندسی مواد- متالورژی به سرانجام رسانده است و از ترجمههای دیگر او میتوان به سایر آثار «تام راب اسمیت» ازجمله «مامور ۶» و «مزرعه» اشاره کرد.
الکساندر دفتر بلیتفروشی را بست. تا آنجا که میدانست، نستروف حرفهایش را باور کرده بود. اسرار جنسیاش حفظ شده بود. هیچ کدام از مشتریان نگاه عجیبی به او نداشتند. هیچ کدام دربارهاش پچپچ نمیکردند. افراد خانوادهاش از او دوری نکرده بودند. مادرش هنوز دوستش داشت. پدرش هنوز به خاطر سخت کار کردنش از او ممنون بود. هر دوی آنها هنوز به او افتخار میکردند. تاوان این وضع کنونی، اسم بیش از یکصد مرد بود، مردانی که جمع آوری شده بودند، در حالی که الکساندر هنوز بلیت میفروخت، سؤالات مسافران را پاسخ میداد و با رفتوآمدهای هر روزهی ایستگاه در ارتباط بود. زندگیاش دوباره عادی شد. روال کارش تقریباً به همان شکل گذشته بود. با والدینش شام میخورد و پدرش را به بیمارستان میبرد. ایستگاه را تمیز میکرد و روزنامهها را میخواند. هرچند دیگر سینما نمیرفت. در واقع دیگر به مرکز شهر نمیرفت. از کسی که ممکن بود ملاقات کند، میترسید؛ شاید افسر نیروهای نظامی بومی که به او پوزخند میزد. دنیایش آبرفته بود. از وقتی رؤیایش را برای ورزشکار شدن رها کرده بود، دنیایش کوچک شده بود و به خودش گفت درست مثل قبل شده است.
تمام لحظات را در فکر خیانت به مردانی میگذراند که نامشان را حدس زده بود. شاید حقیقت را به آنها گفته باشند. تعداد مشخص دستگیرشدگان به این معنا بود که احتمالاً آنها بهاجبار باهم در سلولها حبس شدهاند. به چه شکل دیگری میتوانستند وقتشان را بگذرانند جز اینکه فکر کنند چه کسی فهرست را نوشته؟ اولین بار در زندگیشان بود که دیگر چیزی برای پنهان کردن نداشتند و وقتی الکساندر به آن مردان فکر میکرد. به خود امید میداد که توانسته آزادیاش را جایگزین تحقیر عمومی در یکی از آن سلولها کند. هرچند کسی آنجا به او خوشامد نمیگفت. او جایی نداشت، در این دنیا و حتی در دنیای آنها.
در دفتر بلیتفروشی را بست. آن را قفل کرد و ساعتی را که از سالن انتظار آویزان بود، دید. کلیدها را توی جیبش گذاشت و به سمت سکو رفت. زوجی منتظر قطار بودند. قیافهی آنها را شناخت، ولی اسمشان را به یاد نیاورد. آنها برای او دست تکان دادند و او هم جواب داد. به سمت انتهای سکو رفت و قطار را که نزدیک میشد تماشا کرد. این قطار سروقت میآمد. الکساندر از سکو دور شد، خود را مقابل یکی از خطوط قرار داد و به آسمان شب نگاه کرد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۶۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 455 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۵:۱۰:۰۰ |
نویسنده | تام راب اسمیت |
مترجم | نادر قبله ای |
ناشر | مروارید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Child 44 |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۹/۱۰ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 140,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بنظر من شناخت دوران یک کشور با یک کتاب؛ اون هم از طرف نویسنده ای که اهل کشوری هست که رقیب روسیه است و همچنین از شخصی که برای بی بی سی کار میکرده و مطلب مینوشته؛ خطاست... البته من خودم مخالف استالین بودم؛ ولی یه تفکری هست که به اشتباه کمونیسم و استالینیسم و تفکر چپ رو یکی در نظر میگیره؛؛ در خود چپ متفکرانی بودن که بر استالین و سبک حکومتیش(رئالیسم سوسیالیستی) خرده میگرفتن و نقدش میکردن، مثل مکتب فرانکفورتیها (بنیامین_ آدورنو_ مارکوزه_ هورکهایمر) و یا مارکسیستهای دگر اندیشی مثل: آلتوسر.. چپ و مارکسیسم که فقط استالین یا خروشچف یا یلتسن نیست؛؛ توی چپ اشخاص دیگری مثل روزا لوکزامبورگ؛ تروتسکی؛ گرامشی و خیلیای دیگه هستن...
واقعا بی نظیر بود ... کاملا شمارو به خودش جذب می کنه در عین اینکه داستانیه کتاب در کنارش شمارو هم با تاریخ اون زمان اشنا میکنه و این مسئله اصلا شمارو خسته نمیکنه بلکه به جذابیت و کشش کتاب اضافه میکنه ...و اینکه مثل خیلی از داستانایی که روایت میشن و شخصیت ها همینجوری خلق میشن یا میان و همینطور رها میشن نیست بلکه شما با همه ی شخصیت ها درگیر میشید و داستانشون براتون روایت میشه ...فیلمی هم از روی کتاب ساخته شده که اون هم زیباست اما کتاب با جزییات بیشتر و نفس گیر تره ...دیدن فیلم و بعد از کتاب پیشنهاد می کنم ...
رمان رو خوندم، داستان عالی و جذاب بود. ولی ترجمه اصلا روان و دلنشین نبود. از بابت ترجمه ی کتاب اصلا لذت نبردم. لغت به لغت ترجمه شده و برای هر کلمه، اولین معنی که توی فرهنگ لغت بوده انتخاب کردند. مثلا واژه ای مثل تطهیر و تقبیح که خیلی به کار رفته ، اصلا معنی موردنظر نویسنده رو نمیده درحالیکه منظور نویسنده، پاکسازی و اخراج یهودی هاست. به جای تقبیح هم شاید گناهکار اعلام کردن بهتر باشه. در کل ترجمه ی روان و خوبی نداشت. در ضمن حفظ اصالت اثر، باید مفهوم و منظور نویسنده به خوبی بیان بشه
یکی از بهترین، هولناک ترین و تکان دهنده ترین کتاب هایی که تا به حال خوندم. یک سوم انتهایی داستان جنایی جالبی بود ولی دو سوم ابتدایی با توصیفات دقیقش از جامعه ی کمونیست شوروی، وحشتناک ترین چیزی بود که می تونستم در مورد یک جامعه تصور کنم. به نظرم اسمش رو چیزی به جز بلا نمیشه گذاشت به خاطر تایید عقیده ای که خداوند و قوانین فطری رو انکار می کنه، دعا می کنم هیچ جامعه ی دیگه ای دچار این بلا نشه.
کتاب قشنگی بود ، داستان جالبی داشت ، داستان درباره ی یه مامور شوروی زمان استالینه که چشم و گوش بسته هرچی بهش فرمان بدن رو اجرا میکنه از شکنجه بگیر تا گرفتن اعترافای دروغی، تا اینکه درگیر رسیدگی به پرونده ی قتلای زنجیره ای بچه ها میشه اونم تو جامعه ای که اساسا تکذیب میکنه قتلی تو کشورش رخ میده. داستان یه لحظه خسته کننده نمیشه، توصیفات و قلم نویسنده عالیه، ترجمه هم عالی و روان، در کل خوب بود.
اگر در وضعیت روحی خوب و نرمالی هستید کتاب رو بخونید و از قلم قوی نویسنده لذت ببرین,کتابی که قهرمانش رو از یک شخصیت منفور انتخاب می کنه و شما نمی فهمید از کجا ازش خوشتون میاد کتابی بدون شعار و کلیشه و اغراق....ولی اگر از جهت روحی خوب نیستید,فضای تاریک حاکم بر بخش زیادی از کتاب ممکنه اذیتتون کنه.
کتاب جالبی که در باره یک مامور امنیتی در شوروی دوران استالین است که به نوعی درگیر قتلهای زنجیرهای کودکان میشود کتاب بر اساس اتفاقی واقعی از قتل کودکان در شوروی سابق نوشته شده و جذابیت و کشش لازم برای خواندن را داراست . فضای شکنجه ، ترس از حکومت ، ظلم بخوبی توصیف شده.
سلام فیدیبو ???? خیلی ممنون از قرار دادن این کتاب شما فوق العادهاید. دوستان کتاب بی نهایت زیباست واقعا پیشنها میشه.
داستان بسیار پرکشش و جذاب با سرعت بسیار بالا پیش میره، جدا از داستان جنایی در این کتاب میشه با بطن حکومت های دیکتاتوری خودشیفته بصورت واضح تر آشنا شد. فقط آخر و سرانجام قصه رو دوست نداشتم. دلم میخواست کمی شکنجه چاشنی سرنوشت میشد. خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم.
کتاب خیلی خوبیه.. هم داستانش پر کششه و هم جذاب. ترجمه کتاب هم واقعا خوب هست و قابل فهم.. نمیدونم چرا برخی از دوستان شکایت داشتن.. نسبتا سانسور کتاب کم هست نسبت به برخی از کتابها.. امیدوارم که همه همانطور که من لذت بردم ازش، لذت ببرن از این کتاب