«پس مسافر کشتی شدیم» بدل به منظومهای عارفانه و فلسفی شده است که نگاه شاعر به دنیای اطرافش را با آدمها و دغدغههاشان بازتاب میدهد. از رهگذر این سفر آدمهایی که در دل این سفر گفتوگویی دارند، هر یک به شخصیتی با ویژگیهای مشخص تبدیل میشوند و کشتی انگار نمادی است از جهان با مسافرانی از اعصار دور تا مسافرانی از دنیای امروز که گویی در سفری بیپایان همراه هم شدهاند و این گفتوگوهای تودرتوی مسافران است که خواننده را یکنفس همراه خوانش این مجموعه میکند