«خاکستری یک کابوس» دربرگیرنده داستانهایی رئال و هدفمند است؛ آمیزهای زیبا و خواندنی از تکنیک؛ انتخاب بکر سوژه داستانی و زاویه دید مناسب. سلیمانی گاه در داستانهایش از یک زاویه دید معمولی و در نگاه اول تکراری، ماجرایی هولانگیز و در عین حال تأثیرگذار را روایت میکند و تا ثانیه پایانی مخاطبش را در تعلیق نگاه میدارد و گاه از یک منظر و بستر روایی بکر و ناب است که تن به روایت داده و حرفهایش را کاملاً جدی و بیپرده به پیش روی مخاطبانش میگذارد.
او گاه در داستانی مانند «ای روشنی صبح» روایتی بکر از تنهایی انسان معاصر نشان میدهد که با پایانی سرضرب و محکم مخاطبش را وادار به واکنشی آنی حتی به اندازه دقایقی مکث برای ادامه تورق اثر میکند؛ یا در داستانی مانند «تبعید به تنهایی» داستانی تلخ و در عین حال رک و پوستکنده از انسان در بستر زندگی اجتماعی امروز ارائه میدهد که در آئینه شخصیت تمامی مخاطبانش معنی میشود؛ انسانی که رگههای سازنده شخصیت او را میشود در صورت و سیرت تمامی مخاطبانش به روشنی یافت...