طبیعت متکثر گفتگو که موجب به شمار آوردن هستی شناختی «دیگری» و «دیگران» می شود به شکل بسیار مطلوبی می تواند ما را به سوی تولید نظریه و تفکر انتقادی سوق داده و خیر و شر فرهنگ ما را مشخص کند. این یکی از وضعیت های مهمی است که در آن می توانیم محدودیت ها و مقدورات این فرهنگ را بیشتر بشناسیم.
از این گذشته تصور من بر این است در برخورد با کسانی که از سالیان پیش آرای خود را درباره شاهنامه نوشته اند و پژوهش های خود را به سرانجام رسانیده ا ند، تنها در گفتمانی زنده و به روز، امکان بازخوانی و فراروی از آرایشان و زایش تفکرات تازه در این گستره وجود دارد. این نیز به خودی خود در خدمت شکلی دیگر از بازخوانی و به چالش کشیدن چنین متن هایی است.