خواندن نمایشنامه به عنوان یکی از ارکان اصلی ادبیات هر کشور از مهمترین کارهایی است که خوانندگان حرفهای انجام میدهند. خواندن نمایشنامه یک تفاوت عمده با داستان خواندن دارد و آن هم ذکر نام شخصیتها پیش از هر دیالوگ و توصیفات صحنه است. به همین دلیل است که برخی از خوانندگان حس میکنند که هنگام خواندن نمایشنامه تخیل ذهنی ندارند و در نتیجه نمیتوانند از خواندن آن لذت ببرند. نمایشنامهای که پیش رو دارد بازخوانی یکی از مشهورترین نمایشنامههای تاریخ تئاتر است؛ نمایشنامهی یرما از فدریکو گارسیا لورکا.
فدریکو گارسیا لورکا شاعر، نویسنده، نقاش و نوازندهی اسپانیایی متولد 5 ژوئن سال 1898 بود. او فرزند پدری مالک و مرفه و مادری فرهیخته بود. او کودکی خودش را در غرناطه، پایتخت فرهنگی اسپانیا و شهر افسانههای کولیان گذراند و به همین دلیل به او لقب شاعر کولی را دادهاند. لورکا زمانی که تنها سی و هشت سال داشت در جنگ داخلی اسپانیا میمیرد. با توجه به اینکه آثار لورکا همگی به زبان اسپانیایی نوشته شده است، تعدا کمی از آثارش به انگلیسی و بعد به فارسی ترجمه شده است. اما از میان مشهورترین آثار او مجموعهای از سه نمایشنامه از او به فارسی ترجمه شده است که سه نمایشنامهی مشهور این نویسنده را در بر دارد: یرما، عروسی خون، و خانه برناردا آلبا. این مجموعه را یکبار بیژن الهی و بار دیگر احمد شاملو به فارسی برگرداندهاند.
نمایشنامهی یرما داستان زنی بی فرزند است که در یکی از شهرهای اسپانیا زندگی میکند. یرما در جامعهای زندگی میکند که فرزند نداشتن نوعی نقص حساب میشود. یرما در آرزوی فرزنددار شدن است و برای رسیدن به آروزیش دست به کارهای فاجعه برانگیزی میزند که این حوادث داستان نمایش را تشکیل میدهند.
محمد چرمشیر، کتاب رقص مادیان را به دکتر علی رفیعی تقدیم کرده است و دلیل ترجمهی این کتاب را به این شکل توضیح میدهد: «علی رفیعی هميشه دوست داشت کاری از لورکا را اجرا کند و به دلیل معنایی که در درون یرما وجود داشت این نمایشنامه را انتخاب کرده بود. یعنی زنانگی عقیم مانده، زنانی که سرخورده و سرکوب شده هستند و آن مردانگی ای که در اين کار استیلا دارد. وقتی با من در میان گذاشت به نظرم رسید که در جهان لورکا، به دلیل وابستگی بسیار شدیدش به سنت های یک جغرافیای خاص، فهم کار او برای ما نه از راه خود نمایش، که از راه شناخت آن سنت ها و تفسیری که ما از آن سنت ها داریم ممکن می شود. به نظرم رسید که باید دست به تغییراتی در متن بزنیم. در نمایشنامه یرما، سنت هایی که نمایشنامه در آن نوشته شده و پیش زمینه های فرهنگی و قومیش برای لورکا از پیش معلوم است و احتیاج به تفسیر نیست. ولی فهم آن برای ما، همراه با تفسیرها باید اتفاق بیافتد. چرا و چگونه باید آن تفسیرها را به متن برگرداند؟ دیدم که آن جا به دلیل برخوردهای فرهنگی، کاراکتر مرد از بطن نمایش حذف شده و به مسئله زنها و به خصوص یرما پرداخته شده است.
فکر کردم که اگر ما بخواهیم به جای آن تفسیر قصه بسازیم، باید مرد را به قصه برگردانیم. بعد فکر کردم که آیا می توان فقط با بازگرداندن یک مرد و تقابلش با زن، چیزی را که حذف شده جایگزین کرد؟ دیدم که نمی شود. به جامعه و به چیزی که از سوی جامعه به سمت این دو نفر می آید هم احتیاج داریم. پس آدم های اجتماع را هم وارد نمایشنامه کردم. احساس کردم که زن، مرد و اجتماع باید حضور داشته باشند. درواقع این مثلث باید وجود داشته باشد تا ما از آن تفسیر دور شویم و به بخش هایی که خود قصه می تواند بدون آن تفسیرها جوابگو باشد برسیم.»
سایت نشر نی دربارهی نمایشنامهی رقص مادیانها مینوسد: «همیشه بذارین مردها خیال کنن خیلی مَردن. حتی وقتی قد قاطرم مردونگی سرشون نمیشه. وقتی میآن خونه، جلوی در واساده باشین. چشمهاتون بخنده، حتی اگه تا وقت اومدنش یهریز گریه کرده باشین. یه جوری نفس بکشین که انگار با اومدن اون، هوای خونه تازه شده؛ حتی اگه از بوی عرقش عُقتون میگیره.»
خوان: باید اون جا می بودین. باید اومدن این دون جی تو رو می دیدین. مثه یه مرد اومد این دون جی تو. مثه یه مرد درست و حسابی. جمعیت نعره می کشید و دون جی تو رو صدا می کرد... کجا بود این دون جی تو؟ کجا بود؟... یکی یه دفعه یه در رو باز کرد. یه در باز شد و جمعیت از صدا افتاد. دون جی تو بود که می اومد. سوار به اسب پاکوتاه که بالش ريخته بود توی چشمهاش. به لباس نقره ای تنش بود... کجا رو نگاه می کرد این دون جی تو؟ کجا رو؟... آروم نشسته بود روی اون اسب و می اومد. دون جی تو. رفت طرف گاو مرده ای که وسط میدون افتاده بود. اون نشست روی زانوهاش. دون جی تو نشست روی زانوهاش. درست کنار شاخ های اون گاو مرده... چی کار می کرد این دون جی تو؟ چی کار می کرد؟... خم شد. اون خم شد، و شاخ های اون گاو مُرده رو بوسید. جمعیت یه دفعه ترکید. یه دفعه نعره کشید. باید اون جا می بودین. باید اومدن این دون جی تو رو می دیدین. مثه یه مرد اومد این دون جی تو. مثه به مرد درست وحسابی... من هميشه دلم خواسته یه مرد مته دون جی تو باشم.
انتشارات نی کتاب رقص مادیانها: بازخوانی نمایشنامه یرما را عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرارداده است. محمد چرمشیر نمایشنامهنویس و مترجم و مدرس تئاتر متولد 21 شهریور سال 1339 در تهران است. او فارغالتحصیل رشتهی ادبیات نمایشی از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. محمد چرمشیر تاکنون بیش از صد نمایشنامه نوشته است و از این صد نمایشنامه پنجاه و چهار نمایشنامه منتشر شدهاند و تعدادی از آنها به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی ترجمه شدهاند. کتابهای شبی در تهران، همین امشب، روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت، آخرین پر سیمرغ و پروانه و یوغ تعدادی از نوشتههای محمد چرمشیر هستند که شما میتوانید نسخهی الکترونیکی و پی دی اف pdfاین آثار را در فیدیبو خرید و دانلود کنید.
خواندن نمایشنامه جز اینکه بسیار لذت بخش و دوست داشتنی است، بسیار آموزنده هم میتواند باشدو مسائل و موضوعاتی که در نمایشنامه ها بیان میشوند بسیار مهم، ریشهای و عمیق هستند. به همین دلیل است که همهی خوانندکان حرفهای نمایشنامه خوانی را نیز در برنامه مطالعاتی خود قرار میدهند. کتاب رقص مادیانها: بازخوانی نمایشنامه یرما در دستهی کتابهای نمایشنامه قرار دارد. کتاب رقص مادیانها: بازخوانی نمایشنامه یرما مناسب برای گروه سنی بزرگسال است. تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 125 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 6 روز بخوانید. کتاب رقص مادیانها: بازخوانی نمایشنامه یرما حجم اندکی دارد و برای افرادی که وقت کافی برای خواندن کتابهای طولانی را ندارند و قصد دارند کتابی مختصر با موضوع نمایشنامه را بخوانند مفید خواهد بود.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب رقص مادیانها: بازخوانی نمایشنامه یرما اثر محمد چرمشیر بود.خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی نمایشنامه میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 940.۹۳ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 125 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۱۰:۰۰ |
نویسنده | محمد چرم شیر |
ناشر | نشر نی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۶/۲۳ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 70,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی خوب بود. اصلا باور نمی کردم یه نویسنده ایرانی نوشته باشه. واجب شد بقیه کارهای آقای چرمشیر رو هم بخونم
این چه نمونه دادنی هست. نه شخصیت ها نه توضیحی نه مقدمه ، تنها یک دیالوگ!!!!! متاسفم که تنها به پول فکر می کنید
روبرو شدن با حقایق تلخی ست که همه آرزو داریم با ارتقاء فرهنگ و رشد عواطف تلطیف شوند ....قلم زیبایی داشتند ?
من این کتاب رو دانلود کردم ، اما نوشته ها به صورت اعداد و حروف به هم ریخته است ؟! یعنی چی؟
بخونید و لذت ببرید. پیشنهاد میکنم گفتگوی انتهایی نمایشنامه رو هم مطالعه کنید.
خیلی خوب بود ، لذت بخش بود ،حتما بخونید....
فوق العاده واقعا عالی بود چقدر لذت بردم
استاد چرمشیر دیگه جایی برای حرف نمیذارن
دوسش داشتم خیلی