ادبیات کلاسیک اروپا بخش مهمی از ادبیات این سرزمین است. ادبیاتی که علاوه بر روایت داستانهایی زیبا جزئیات بسیار خوبی دربارهی شکل زندگی فردی و اجتماعی مردم اروپا در قرنهای گذشته در اختیار مخاطب قرار میدهد. نویسندگان ادبیات کلاسیک با توصیفهای بسیار زیاد و دقیقشان تصویرسازیهای کاملی برای مخاطب انجام دادهاند و همین مسئله مخاطب را درگیر روایتهایشان میکند. امیلی برونته یکی از نویسندگان برجستهی قرن نوزدهم در اروپاست که قلم کمنظیر دارد. بلندیهای بادگیر اثر ماندگار اوست که در فهرست ۱۰۰ رمان برتر جهان قرار دارد.
رمان بلندیهای بادگیر با عنوان اصلی «wuthering heights» اولین بار سال ۱۸۴۷ منتشر شد. این داستان عاشقانه یکی از بهترین آثار ادبیات کلاسیک جهان است. امیلی برونته در این کتاب داستانی غمگین را در انگلستان قرن نوزدهم روایت میکند. امیلی برونته داستان را با سبک منحصربهفرد خود نوشته است. او شخصیتهای داستانش را قضاوت نمیکند و برچسب خوب و بد روی آنها نمیچسباند. او داستانش را روایت کرده و قضاوت را به عهدهی خواننده گذاشته است. شخصیت اصلی داستان نلی است که داستان از زبان او روایتشده است. البته در قسمتهایی از داستان که او حضور ندارد راویان دیگری حاضرند.
امیلی برونته در رمان بلندیهای بادگیر از نابرابریهای جنسیتی، از کلیشهها، از سنتهای نخنما شده و باورهای مذهبی متعصبانه انتقاد میکند، کاری شجاعانه و خارج از عرف که نویسندهی جوان انگلیسی آن را انجام داده و اثرش را به اثری ماندگار تبدیل کرده است. کتاب بلندیهای بادگیر ۱۵۰ سال پس از انتشار هنوز هم یکی از آثار محبوب ادبی جهان است و تاکنون به زبانهای بسیاری برگردانده شده است.
از روی کتاب بلندیّهای بادگیر اقتباسهای سینمایی مختلفی هم انجامشده است که مهمترین آنها سال ۱۹۳۹ ساخته شد. این اثر که ویلیام وایلر کارگردانی آن را بر عهده داشت سال ۱۹۴۰ توانست جایزهی اسکار را از آن خود کند.
آقای ارنشاو مردی است که دختری به نام کاترین و پسری به نام هیندلی دارد. او در زمان کودکی فرزندانش بچهای را پیدا میکند و او را در خانه بزرگ میکند. این بچه هیتکلیف نام دارد. کیتلیف و کاترین از کودکی رابطهی صمیمانهای برقرار میکنند و میان آنها عشقی شکل میگیرد اما هیندلی از این پسر متنفر است و درنهایت نیز مانع عشق و او و خواهرش میشود. کاترین با مرد ثروتمندی ازدواج میکند اما هیتکلیف برای انتقام برمیگردد...
امیلی برونته و یکی از سه دختر نویسندهی خانوادهی برونته با نامهای شارلوت، امیلی و آن است. او در سال ۱۸۱۸ در عصر ویکتوریا در شمال انگلستان به دنیا آمد و همراه خواهرانش بزرگ شد. آنها به داستان و شعر روی آوردند و هر سه با توجه به شرایط مالی بد پدرشان بهَعنوان معلم مشغول به کار شدند. خواهران برونته بعدها مدرسهای افتتاح کردند که البته استقبالی از آن نشد و تعطیل شد.
امیلی برونته سال ۱۸۴۷ نوشتن رمان بلندیهای بادگیر را آغاز کرد. هرچند رمان او در آغاز با شکست مواجه شد اما پس از مرگ نویسندهاش به شهرتی باورنکردنی دست پیدا کرد. امیلی برونته درحالیکه تنها سی سال داشت از بیماری سل درگذشت و هیچگاه فرصت پیدا نکرد داستان دیگری بنویسد.
بلندیهای بادگیر یکی از رمانهایی است که تاکنون در ایران چندین و چند بار ترجمهشده است. این کتاب با نام «عشق هرگز نمیمیرد» نیز در بازار کتاب ایران موجود است. از جمله مترجمهایی که این کتاب را به فارسی برگرداندهاند میتوان به «علی اصغر بهرامی»، «رضا رضایی»، «پرویز پژواک»، «علی اصغر بهرام بیگی»، «مهدی سجودی مقدم»، «اکرم مظفری» و «نگار غلامپور» اشاره کرد.
انتشارات افق کتاب بلندیهای بادگیر را با ترجمهی نوشین ابراهیمی عرضه کرده و در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
ادبیات کلاسیک گزینهی بسیار مناسبی برای علاقهمندان به مطالعه است. بلندیهای بادگیر یکی از آثار ادبی ماندگاری است که هر عاشق ادبیاتی باید بخواند و با قلم امیلی برونته آشنا شود. این کتاب گزینهی بسیار خوبی برای تغییر حال و هوای خواننده در یک روز کسلکننده است.
کتاب بلندیهای بادگیر در دستهی کتابهای ادبیات کلاسیک قرار دارد.
کتاب بلندیهای بادگیر مناسب برای گروه سنی بزرگسال است.
تعداد صفحات نسخهی چاپی کتاب 600 صفحه است که با مطالعهی روزانه 20 دقیقه میتوانید این کتاب را در 30 روز بخوانید.
کتاب بلندیهای بادگیر جزو کتابهای حجیم و بلند با موضوع ادبیات کلاسیک است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و میخواهند در زمینهی ادبیات کلاسیک زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب بلندیهای بادگیر اثر امیلی برونته بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکانپذیر است. همچنین فایل صوتی کتاب گویای بلندیهای بادگیر را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید. برای مطالعهی دیگر کتابها در زمینهی ادبیات کلاسیک میتوانید به قسمت دستهبندی کتابها مراجعه و کتابهای این موضوع را یکجا مشاهده کنید.
سراسیمه پرسیدم:«چه کسی مرده؟»
دکتر از اسب پیاده شد، افسار حیوان را به قلاب کنار در انداخت و گفت:«حدس بزن! گوشهی پیشبندت را هم جمع کن و روی صورتت بگیر. مطمئنم وقتی بفهمی چه کسی مرده اشکت سرازیر میشود.»
جواب دادم: «نکند آقای هیت کلیف مرده؟»
دکتر گفت: «چی؟ مگر تو برای او هم گریه میکنی؟ نه هیت کلیف جوان و قلچماق است. اتفاقا تازه دیدمش حسابی سرحال بود. بعد از مرگ کتی عزیزش یک پرده گوشت هم آورده.»
با بیقراری پرسیدم: «دکتر کنت، پس چه کسی مرده؟»
جواب داد: «هیندلی ارنشاو، هیندلی، دوست دوران کودکیات. همدم و همصحبت بدخلق من، اگرچه این اواخر بیشازحد بی بندو بار شده بود. بفرما! گفتم که به گریه میفتی؛ اما خوشحال باش. همانطوری مرد که شایستهاش بود. مثل یک لرد در حال مستی جان داد. مرد بیچاره! من هم متاسفم. جای خالی دوستان قدیمی هرگز پر نمیشود. گرچه در زندگیاش هر کلکی که بگویی سوار کرد و بارها با حقهّهایش مرا هم فریب داد. به نظرم هنوز بیست و هفت سالش تمام نشده بود. همسن تو بود. چه کسی باور میکرد تو و او در یک سال به دنیا آمده باشید؟»
باید بگویم که مرگ هیندلی برایم تکان دهنده بود، حتی از مرگ خانم لینتون این قدر ناراحت نشدم. تمام دلبستگیّها و خاطرات قدیمی برایم زنده شدند و مرا متاثر کردند. توی ایوان نشستم و انگار که خویشاوندی نسبی را از دست داده باشم زار زار گریستم. در همان حال از دکترخواهش کردم از یکی دیگر از خدمتکارها بخواهد که او را نزد ارباب راهنمایی کند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۷۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 598 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۹:۵۶:۰۰ |
نویسنده | امیلی برونته |
مترجم |