همیشه به ما گفتهاند که تلاش وسیله رسیدن به موفقیت است. با این حال در مقایسه با نسلهای پیشین اغلب ما برداشت متفاوتی از موفقیت داریم. برای ما موفقیت تنها در زمینه اقتصاد نیست. فرصت ابراز استعدادها و قابلیتهای درونی، داشتن زندگی خلاّق، احساس اینکه اثرگذار هستیم و نیز تلفیق ارزشهای معنوی با کار و کسب و معیشت، از جمله سایر مقولاتی هستند که موفقیت ما را رقم میزنند. این همان چیزی است که ما آنرا موفقیت بیقید و شرط یا موفقیت مطلق نام دادهایم.
رسالت ماست که اصیل و صادق باشیم. وظیفه ماست راهی بگشاییم تا عشق و محبت خود را ارزانی جهان نماییم و در این میان کار و موفقیت ما ابزار ارزشمندی هستند که تحقق این خواسته را رقم میزنند. در قلب هریک از ما انسان منحصر به فرد قدرتی نهفته است که به موفقیت مطلق برسیم. در درون هریک از ما عوامل خلاّقی وجود دارد که انتظار روشنی روز را میکشد. مقدّر شدن سرنوشت ما و دستیابی به موفقیت به جمع کثیری از دیگران کمک میکند. وقتی شکل روح و روانمان را کشف میکنیم، وقتی رسالت زندگی خود را پی میگیریم همخوانی زیبایی میان خود و کاری که در دنیا میکنیم به وجود میآوریم: کار ما ابزاری از آنچه هستیم میشود و جوهر ما را به نمایش میگذارد. هدف ما در موفقیت این است که عشق جاری در اعماق وجود خود را به عالم سرازیر کنیم، تا روح و روانمان متعالی شود، از نیروی تخیل خود استفاده کنیم و به امکانات خلاق خود برسیم.
توجه به دل و تبعیت از آن جاودانه و جهانی است و میتواند به موفقیت فراوان و رسیدن به خودشکوفایی منتهی شود. همه ما خواهان کاری هستیم که مظهر و نماد عمیقترین ارزشهای ما باشد و ما را به مقصود خود در زندگی برساند. ما به احساس تعلق، به پیوند، به تعلق داشتن به یک خانواده، گروه یا سازمان احتیاج داریم تا بتوانیم ببینیم و دیده شویم و روابطی بیافرینیم که روح و روانمان را تغذیه کند.