
در سن ۴۱ سالگی، خود را در شرایطی دشوار یافتم؛ ۸۰۰,۰۰۰ دلار بدهی داشتم، بیکار بودم و شاهد فروپاشی و ورشکستگی رستوران همسرم بودم. احساس میکردیم در زندگی شکست خوردهایم و هیچ امیدی برای رهایی از این بحران مالی نداریم. با حسرت به موفقیت دوستانم در مشاغلشان مینگریستم، در حالی که ما برای تأمین نیازهای اساسی خود تقلا میکردیم. بهتازگی از شغلم اخراج شده بودم و کاملاً سردرگم بودم؛ نمیدانستم چگونه باید مسیر زندگیام را ادامه دهم. در گذشته، وکیل عمومی یک مؤسسه راهنمای حقوقی در نیویورک و یک شرکت بزرگ در بوستون بودم، در چند استارتاپ فعالیت داشتم، کسبوکار خود را در یک آژانس تبلیغاتی توسعه داده بودم، بهعنوان مربی زندگی مشغول به کار شده بودم، در یک برنامه رادیویی مشاوره تلفنی ارائه میدادم و حتی یک استودیوی کوچک طراحی و رنگآمیزی سفال راهاندازی کرده بودم. با این حال، بهشدت احساس سردرگمی میکردم و بهنظر میرسید که هیچ راهحلی برای خروج از این بحران وجود ندارد. مهمترین راهکاری که برای مقابله با اضطراب و عدم اعتمادبهنفس در پیش گرفتم، پرهیز، انزوا و گوشهگیری بود. با زدن دکمه تعویق از بیدار شدن طفره میرفتم و برای فراموش کردن درد و اندوهم به الکل پناه میبردم. با مقصر دانستن همسرم، از پذیرش مسئولیتهای خود شانه خالی میکردم و به هر طریقی از جستجوی کار اجتناب میورزیدم.
| فرمت محتوا | pdf | 
| حجم | 5.۷۴ کیلوبایت | 
| تعداد صفحات | 391 صفحه | 
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ | 
| نویسنده | مل رابینز | 
| مترجم | معصومه مظاهری | 
| ناشر | گویا | 
| زبان | فارسی | 
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۸/۰۸ | 
| قیمت ارزی | 4 دلار | 
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |