«آذرباد» رمانی اجتماعی است که داستان زنی به نام آذرباد را روایت میکند که در کمپ مهاجران غیرقانونی زندگی میکند و تنها فردی در میان آن جمع است که بر زبان فرانسه تسلط دارد. همین امر باعث شده به مترجم سایر مهاجران تبدیل شود و ناچار شود واسطه و ترجمان بیان دردها و بیقراریها و استیصال همراهانش باشد. آذرباد که فرانسه را بهخوبی یادگرفته حالا دستیار یک فرانسوی است که میآید و به کارهای اداری و نامهها و امور پزشکی و بیمه مهاجران رسیدگی میکند. او که تنها زبانبلد بین این خانوادههاست ناخواسته مسئولیتی بر عهدهاش گذاشته شده که گاهی بار سنگینش او را از پا درمیآورد و همچون بهمنی از غم سرد و تیره در خود میبلعدش.
بخشی از کتاب
در اتاق تهمینه باز بود و خودش جلو در ایستاده بود. میخواستم برگردم چون حوصلهاش را نداشتم اما من را دید و اشاره کرد به سمتش بروم. جلوتر رفتم. پژار و سولیمان روی زمین زانو زده بودند و پژار داشت صندلی عجیبی را به لوله زیر روشویی وصل میکرد. تهمینه بازویم را گرفت و توی گوشم گفت ببین برام چی ساخته و صدایش از شوق لرزید. توی اتاقش را نگاه کردم. گفت توالته. میبینی؟ پژار از جا بلند شد. گفت اومدم پایین ازت کمک بگیرم، نبودی. هنوز نتونستهم خونه پیدا کنم. آذر از ولری خبر نداری؟ میترسم. گفتم ساعت چهار پایینم. گفت میآم و تشت آبی را خالی کرد توی توالت عجیبی که ساخته بود.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 423.۷۶ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۷:۳۲:۰۰ |
نویسنده | نسیم مرعشی |
راوی | مهسا حجازی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۵/۲۳ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
بنده هنوز کامل گوش ندادم اما تا اینجا داستان گیرایی بود و با صدای خانم حجازی جذابیت بیشتری داشت. سپاس از زحمت های شما و خانم حجازی.
به به ببین جیزلا دوباره برگشته ولی با آذر باد به به
نمونه اش بسیار عالی بود.فقط کتاب رو خریداری کردم و هنوز به قسمت کتابخانه من اضافه نشده
به به.چه گوینده ای بهتر از بانو✨
داستان که خب عالی و کتاب هم خوب ولی صدای بانو هم واقعا گرم و پر آرامشه
هفت ساعت داستان نیست ، بخش بسیاریش گزارش روایته که جذابیت نداشت
وقتتون رو تلف کتابی نکنید که نویسنده اش نمی دونه برای چی می نویسه.
خیلی وقته منتظر این کتابم:)
صدای دلنشین خواننده داستان را جذاب تر کرده بود
چه صدای دلنشینی