کیانوش : (رو به مادر میکند.) حق داره خب... از صبح تا حالا داشتی به تقویم و اسپاگتیش میخندیدی. اون مثل احمقهای برنده خوشحال بود، تو هم مثل بازندههای احمق عصبانی بودی.
سینا : کیا!
کتایون : دیگه برام مهم نیست. واقعاً چه فرقی میکنه؟
سینا : چی مهم نیست عزیزم؟
مادر : دهنتو ببند کتایون.
کتایون : مدام نقش بازی کردم که عاشق زندگیمم، میدونی چرا؟ (رو به مادر میکند.) فقط برا اینکه تو و اون دل لعنتیت یه ذره هم عذاب وجدان نگیرین و اینقدر نزنی تو سر بابام که بره سینۀ قبرستون، اینقدر نزنی تو سر سارا و کیا... ولی تو آخرش کار خودتو کردی.
مادر : بهت گفتم دهنتو ببند، کتایون.
سینا : تو الان هیجانزدهای عزیزم... ما عاشقانه ازدواج نکردیم، ولی توی خیلی از لحظههامون زندگی کردیم. تو چشمهای من نگاه کن بگو اینطور نبوده.
مادر : خدایا! چرا شماها درست شبیه باباتونین؟ چشمبسته دنبال بدبختی میگردین، اون هم صاف میآد میشینه پشت در خونهتون.
کیانوش : اینقدر بابای منو تو قبرش نلرزون، مامان.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 528.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 182 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۰۴:۰۰ |
نویسنده | ناتاشا محرمزاده |
ناشر | نشر نی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۴/۲۳ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |