زندگی پر از سؤالهایی است که شاید هر روز از کنارشان عبور کنیم، بیآنکه متوجه عمقشان شویم. چرا باید اخلاقی زندگی کنیم؟ آزادی واقعی چیست؟ آیا تصمیمهایی که میگیریم، واقعاً انتخابهای خودماناند؟ فلسفه در خیابان سفری است به دل این چالشها؛ جایی که اندیشههای فیلسوفان بزرگ، در کنار تجربههای روزمرهی ما، رنگ و بویی تازه میگیرند.
این کتاب به شما نشان میدهد که فلسفه فقط در کتابخانهها و دانشگاهها زندگی نمیکند، بلکه در خرید روزانه، روابط دوستانه، ترافیکهای شلوغ و حتی در شبکههای اجتماعی جریان دارد. با خواندن آن، نگاهتان به دنیای اطرافتان تغییر خواهد کرد—و شاید پاسخ برخی از پرسشهای اساسی زندگی را بیابید.
درباره نویسنده کتاب
ادواردو اینفانته نویسنده، معلم و فیلسوف اسپانیایی است که به دلیل سبک منحصربهفردش در آموزش فلسفه شهرت دارد. او فلسفه را از فضای خشک و آکادمیک بیرون آورده و به دل زندگی روزمره برده است. اینفانته با ترکیب داستان، طنز و تفکر انتقادی، سعی دارد نشان دهد که فلسفه فقط یک رشته دانشگاهی نیست، بلکه ابزاری برای درک بهتر زندگی است.
کتاب فلسفه در خیابان نتیجهی سالها تدریس و گفتگوهای او با دانشآموزان و مخاطبانش است—کتابی که فلسفه را زنده و پویا نشان میدهد، درست همانطور که در لحظههای ساده و چالشهای روزمرهی ما جریان دارد. پس اگر تا به حال فکر میکردید فلسفه تنها به گذشته و نظریههای پیچیده تعلق دارد، این کتاب شما را غافلگیر خواهد کرد.
در بخشی از کتاب فلسفه در خیابان: چالشهای فلسفی زندگی روزمره میخوانیم :
امروز، روزِ بخت تو نیست: ساعت هشتوربع است و صبح را با امتحان فلسفه شروع میکنی. وقت نداشتهای که تمام مطالب را حاضر کنی (زندگیِ هیجانانگیز اجتماعیات، هر روز فداکاری بیشتری از تو میطلبد) و دعا میکنی که معلم از تو دربارهی مابعدالطبیعهی ارسطو نپرسد. معلم مثل یک سامورایی که گردن دشمنانش را میزند شروع به پخشکردنِ برگههای امتحانی میکند. وقتی به تو میرسد، یک برگه را پشتورو به تو تحویل میدهد. حالا میگوید برگهها را برگردانید. با دستهای عرقکرده این کار را میکنی و، بوم! همانی که نباید: مابعدالطبیعهی ارسطو در نظرت مثل گیوتینی تازه تیزشده به نظر میآید. به بینهایت خیره میشوی، بعد از مدتی، میبینی که چطور استادت مینشیند و شروع به خواندن روزنامه میکند. بالارفتنِ دمای سیستم گرمایشی و جامهای شرابی که شب قبل خورده است، باعث میشوند که معلمت چند دقیقهی دیگر به خوابی آرام برود. حالا که معلمت در آغوش مورفئوس است، فرصتی منحصربهفرد داری که با خیال راحت تقلب کنی. آیا اگر نکنی خنگی؟
بحث سر این نیست که آیا میتوانی این کار را بکنی یا نه: با هم موافقیم که با توجه به اوضاعواحوال معلمت، برای گولزدن او نیازی به نابغهبودن نیست. مسئلهای که مطرح میشود این است که آیا باید این کار را کرد یا نه. ممکن است تعجب کنی که همین بحث در بین فیلسوفانِ قرن پنجم پیش از میلاد در شهر آتن بسیار رایج بود. البته دلیلش آن نبود که دانشآموزان یونانی از دانشآموزان ما بیشتر تقلب میکردند، بلکه این بود که در مردمسالاریِ آتنی دو مفهوم کاملاً متفاوت و مخالف از عدالت (درستکاری) وجود داشت. در یک سو سقراط (۳۹۹ - ۴۷۰ پ.م) بود، فیلسوفی که زندگیاش را وقف آموزشدادن به جوانان کرده بود تا درستکار (عادل) باشند؛ آنقدر برایش مهم بود که شاگردانش شهروندانی درستکار باشند که به آنها میآموخت ترجیح بر آن است که از بیعدالتی رنج ببرند تا اینکه خود مرتکب آن شوند...
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 796.۱۷ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۴:۱۶:۲۵ |
نویسنده | ادواردو اینفانته |
مترجم | مجدالدین م ارسنجانی |
راوی | الهام حسن بیگی |
ناشر | پرسون |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۳/۲۶ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |