امیر پای تلویزیون نشسته بود و فوتبال نگاه می کرد. اعظم خانم کلافه آمد و برای بار هزارم به او گفت: «زبانم مو در آورد امیر! پاشو درس هایت را بخوان ، فوتبال برایت نان و آب نمی شود؛ فکر زندگیت باش.»
بازی تازه رسیده بود به جای حساسش.
امیر صدای تلویزیون را بلندتر کرد و گفت: «مامان زندگی من همین است. بروید مدرسه بپرسید. آنجا هم همه می دانند من می خواهم یک فوتبالیست خیلی بزرگ بشوم!»
امیر تازگی ها عضو تیم فوتبال مدرسه شان شده بود. خوب هم بازی می کرد و بچه ها و مربی تیم از بازیاش تعریف می کردند.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 16.۴۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 32 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۰۴:۰۰ |
نویسنده | محمدکاظم اخوان |
ناشر | شکوفه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۳/۱۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 64,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |