امیر در کارهای خانه به مادرش کمک نمی کرد. اعظم خانم گاهی از دستش کلافه می شد. به او می گفت: «نمی خواهم باری از دوشم برداری، ولی لطفا باری هم اضافه نکن. لااقل کارهای خودت را انجام بده. کیف و کتابت را هر جا پهن نکن. از مدرسه که برمی گردی ، روپوشت را روی زمین نینداز. جوراب هایت را هم یک جای ثابت بگذار که بعد دنبالشان نگردی.»
اعظم خانم چند بار هم پیش خانمی سرِ درد دلش باز شد. یک بار خانمی از روی دلجویی لبخندی زد و گفت: «کمکم بزرگ می شود یاد می گیرد، هنوز خیلی کوچک است.»
اعظم خانم آهی کشید و گفت: «ای خانم مهندس! امیر من دارد می رود مدرسه. کلاس اوّل است ، خیلی کوچک، نخودی بود تازه او هم با همان قدش ، هم کارهای خودش را می کرد و هم کارهای پدر و مادرش را.»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 15.۷۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 32 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۰۴:۰۰ |
نویسنده | محمدکاظم اخوان |
ناشر | شکوفه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۳/۱۱ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 64,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |