هیتلر پیشوا، سرمشق میلیونها آلمانی بود. استعداد او در بسیج مردم جادویی بهنظر میآمد. بسیاری از کسانی که او را می دیدند افسون او شدند. و این آنگاه تعجبآور است که او از نظر صورت ظاهر بسیار عادی بود (س۱). مردی بود که از نظر خلقوخو از اینرو به آنرو میشد. گیراییش بدل به چشم می شد، بعد فریاد برمیآورد، اشک میریخت و شستهای گره کردهاش را بر میز میکوبید. فعالیت سرشار از نیرویش در یک لحظه به افسردگی افتخاری تبدیل میشد.
سرگذشت رسمی زندگی او از مبارزاتش با فقر سخن میگوید. اما در واقع در خانوادهی مرفهی در شهر کوچکی در اتریش بزرگ شد. پدرش مامور گمرک بود. هیتلر به دلیل تنبلی در امتحانات مردود شد. بچهی پر دردسری بود و یکی دو دوست بیشتر نداشت. در ۱۹ سالگی به وین، پایتخت اتریش سفر کرد. این شهر که وسعت آن به سرعت گسترش مییافت مرکز بسیاری از ناراضیان شده بود. بعضیها پی کسانی میگشتند که آنها را مسئول بدبختیهای خود بدانند و بدون هیچ دلیل درستی کاسه کوزهها را سر یهودیان میشکستند. هیتلر نیز که در این محیط پرورش یافت از یهودیان متنفر شد و معتقد بود کمه زور و خشونت تنها راه حل مسایل اجتماعی است. او برای فرار از خدمت نظام وظیفه از وین به آلمان رفت.
هیتلر از جنگ ۱۸-۱۹۱۴ لذت برد و مدال صلیب آهنین (Iron Cross)، مدال شجاعت در جنگ را بهدست آورد. او که از تسلیم آلمان در جنگ به خشم آمده بود، احساس میکرد به دلاوری او خیانت کردهاند. بنابراین به عضویت حزب کوچکی به نام حزب سوسیالیست ملی (نازی) درآمد و از جمله ناطقان پر شور و هیجان و موفق حزب شد. او شیفتهی قدرت کلمات بود و این قویترین سلاحش بود.(س۲) بعد از شکست در انتخابات مونیخ و از دست دادن حکومت در سال ۱۹۲۳، در زندان، کتابی به نام «نبرد من» نوشت. نظریهی اصلی او در این کتاب این است که آلمانیها نژادی برترند و باید بر دنیا حکومت کنند.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۳۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 36 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۱۲:۰۰ |
نویسنده | آیلین پیرسون |
مترجم |