لوک برنامهریزی دقیقی کرده بود، صبح روز بعد که داشت صبحانه میخورد کاملاً آماده شده بود که بعد از صبحانه سریع نقشهاش را عملی کند.
زنعموی عاشق باغبانی، در آن اطراف نبود. اما ویت فیلد داشت قلوه میخورد و قهوه مینوشید، بریجیت صبحانهاش را تمام کرده بود، ایستاده بود جلوی پنجره و بیرون را تماشا میکرد. لوک پساز اینکه صبح بهخیر گفت جلوی بشقابی پُر از ژامبون و تخم مرغ نشست و صحبتش را شروع کرد:
- امروز باید کارم را شروع کنم. مشکل اینجاست که چطور باید مردم را به حرف بیاورم، متوجه منظورم میشوید؟ همه که مثل شما و بریجیت نیستند.
بهموقع یادش آمده بود که بگوید بریجیت و نگوید خانم کان وی.
- شما در مورد همهی چیزهایی که میدانید برایم توضیح میدهید اما در مورد همهی چیزهایی که من میخواهم بدانم آگاه نیستید، منظورم خرافات محلی است. نمیدانید در مناطق دورافتادهی دنیا هنوز مردم چه عقایدی دارند.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 859.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 295 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۵۰:۰۰ |
نویسنده | آگاتا کریستی |
مترجم | پوران کاوه |
ناشر | گویا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۲/۰۹ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |