نمایشنامه ی «ارکستر» معارضهای است میان چند نوازنده مجلسی که در رستورانی به اجرای موسیقی مشغولند و به روایت گذشتهشان در شکل قاببندی و فریم به فریم دست میزنند و علاوه بر وجه سرگرمی و کاتارسیس، ژان آنوی دو عنصر زبان و تکنیک را در قالب ساختارگرایانهتری به ظهور میرساند. این اثر به لحاظ ساختاربندی و شکل روایت واجد نوآوری است. ادبیات پرخاشگرایانه «ارکستر» در قالبی به نامِ «ریتم»، جذبهای ایجاد میکند که تماشاگر را تا آخرین لحظه نمایش با خود میبرد و به استحاله میکشاند.
نمایشنامهی دوم، رویینتن، از آن جهت گیرا است و نافذ که مخاطب در انتظار تصمیم نهایی تام مرگاتروید، رنگرز سیوشش ساله، میماند. در نمایشنامه «رویینتن» گیر و دار ذهنیِ اشخاص بازی، بر صحنه مستولی است و نگرش عمیق به ماهیت حقیقی انسان، ما را به پیشبینی ماحصل رهنمون میشود.
دو نمایشنامه ساده و خطی ، بدون حشو و زواید ، مناسب برای اجرا که مخاطب را در حد نسیمی خنک که ارام بر صورتبخورد و رد شود ، تحت تاثیر قرار میدهد و نه لبیشتر از آن. چیزی که از نمایشنامه نویس بزرگی چون آنوی ، کمترین انتظار محسوب می شود