فقط چند ساعت از آشنا شدنشان میگذشت. مرد تازه پا به سی سالگی گذاشته بود و زن هم اواخر بیست سالگیاش بود. مرد باید بستهای را به زن میداد تا آن را به دست دوستش در کشور دیگری برساند. زن فقط حکم یک واسطه را داشت. اما کاری که قرار بود نهایتاً پنج دقیقه طول بکشد به مکالمهی دو ساعتهای تبدیل شد که هیچ کدام نمیخواستند از آن دل بکنند. فقط یک ساعت به پرواز زن مانده بود. هر دو، در گوشهای از کافهی سالن انتظار ایستاده بودند و در سکوت، سومین قهوهشان را میخوردند. دیگر حرفی برای گفتن نداشتند. هر موضوعی را که میشد در مکالمهی بین دو غریبه مطرح شود، مصرف کرده بودند و ایدهی دیگری به ذهنشان نمیرسید. سکوت معذب کنندهای بود. میز کوچک روبرویشان پر بود از لیوانهای پلاستیکی که بعد از ساعتها بالا و پایین شدن، عجیبترین شکلها را به خود گرفته و قاشقهای کوچکی که ریز ریز شده و پاکتهای کاغذی قند که به قایقهای کاغذی تبدیل شده بودند.
به نظر مرد رسید که میتواند از میز روبرویشان به عنوان موضوعی برای باز کردن صحبت استفاده کند و سنگینیِ سکوتی که بینشان ایجاد شده را بشکند. (لیوان های پلاستیکی، قاشقها، میز سفید و پاکتهای خالی قند). اما بعد به این نتیجه رسید که موضوع بیخودی است و تصمیم گرفت به سکوتش ادامه دهد. تا اینکه زن گفت: «این لیوانهای کج شده و قاشقهای شکسته که روی میز میبینی همون حرفهای ناگفتهای هستن که افراد توی دلشون نگه داشتن و هیچوقت اونها رو به زبون نیاوردن.» مرد فکر کرد چقدر احتمال دارد تا آخر عمرش کس دیگری را پیدا کند که بتواند مثل این زن ذهنش را بخواند. حتی دلش میخواست باقی عمرش را در همین کافه با او بگذراند. با اینکه این حرفها را با خودش میزد، باز هم از شنیدن عبارت «باقی عمر» شوکه میشد.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 550.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 127 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۱۴:۰۰ |
نویسنده | گئورکی گاسپادیناف |
مترجم | شایان شاهرودی |
ناشر | گویا |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | And other stories |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۱/۲۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |