
حیوانات جنگل درگیر شیطنتهای خرگوش کوچکی هستند که دردسرهایی را به وجود آورده است. در گام اول آنها تصمیم میگیرند تا از «پشمکی» انتقام بگیرند اما با تغییر فصل اتفاقهای جدیدی در زندگی آنها رخ میدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «موش کوچولو و برهآهو و سنجابک تا میتوانستند دانهی گل جمع کردند و برگشتند. آن روز موش کوچولو و برهآهو و سنجابک سخت کار کردند. گودالهایی را که پشمکی کنده بود پیدا میکردند و دانهی گله ا را توی آن میپاشیدند و گودالها را با خاک پر میکردند. غروب که خورشید پشت کوه میرفت، کار آنها هم تمام شد و به لانههایشان رفتند.»