بدترین اتفاقی که تا کنون در میدان هملاک افتاده، حادثهای است که در حیاط خلوت خانۀ ایتن مارش رخ داده است. در یکی از شبهای ماه ژوئیه، ایتن دهساله و بهترین دوست و همسایهاش، بیلی، در چادری که در محلۀ آرام و زیبای نیوجرسی برپا شده بود، به خواب رفتند. صبح، ایتن تنها از خواب بیدار شد. در طول شب، شخصی چادر را شکافته و بیلی را دزدیده بود. او هرگز پیدا نشد. سی سال بعد، ایتن با اکراه به محلۀ دوران کودکیاش بازمیگردد. او که دچار کابوس و بیخوابی است، نیمهشب متوجه اتفاقات عجیبی میشود که یادآور حادثۀ تلخ دوران کودکیاش است.
«من تمام رمانهای رایلی سیجر را خواندهام و نیمهشب رمان محبوب جدیدم است. داستانی جذاب و وهمآلود دربارۀ رازی سربهمهر، دوستیهای کودکی و اتفاقاتی ناگهانی در دل شب، با نوستالژیهای فراوان دهۀ نود و پیچوتابهایی که تا کنون نظیرش را ندیدهام. اگر جرأت دارید، آن را در یک شب گرم تابستانی، بیرون از خانه و با نور چراغقوه بخوانید.» جیسون ریکولاک نویسندۀ تصاویر پنهان
«نیمهشب سیجر یک داستان معمایی پیچیده با رگههایی از اتفاقات فراطبیعی است. همچنین پیچیدگیهای دوستی، احساسات زودگذر اما طاقتفرسای بزرگ شدن و کنار آمدن با اندوه عمیق آن در این کتاب بهخوبی مورد توجه قرار گرفته است.» یواسای تودی
«جدیدترین اثر سیجر پیچوتابهای فراوانی دارد. سبک نوشتاری خاص او خواننده را حیران و راضی خواهد کرد.» لایبرری ژورنال
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 453 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۵:۰۶:۰۰ |
نویسنده | رایلی سیجر |
مترجم | مهسا فیروزهچی |
ناشر | نشر افرا |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | middle of the night |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۱۰/۰۵ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 380,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یه کتاب معمایی طولانی اما بسیار جذاب و خوشخوان که معماش صفحه به صفحه شما رو کنجکاوتر میکنه و پُر از شخصیتهای جالب و دیالوگهای دوست داشتنیایه. نویسنده کمی هم عناصر ماوراالطبیعه به داستان اضافه کرده که همین خیلی کتاب رو واسه من جذابتر کرد. خلاصه داستان: میدان هملاک یه محلهی آروم و ساکته که تمام ساکنین اون هم رو میشناسن و بهم اعتماد دارن. این محله در حاشیهی جنگل قرار داره و با موسسهی هاثورن کمی فاصله داره، موسسهای که ورود بهش ممنوعه، ملک خصوصیه. داستان از گم شدن پسر بچهای ده ساله به نام بیلی شروع میشه. بیلی و ایتن توی حیاط پشتی خونهی ایتن و توی چادر خوابیدن و صبح بیلی توی چادر نیست. چادر از یک طرف شکافته شده ولی نه ایتن و نه هیچکدوم از افراد محل صدایی نشنیدن و حالا بیلی آب شده و رفته توی زمین. ۳۰ سال از گم شدن بیلی میگذره و هیچکس هنوز نمیدونه چه بلایی سرش اومده تا اینکه ایتن بعد سالها برمیگرده به خونهی والدینش تا مدتی رو اونجا سپری کنه و اتفاقاتی باورنکردنی براش میفته که شاید بالاخره کمکش کنه بفهمه سی سال پیش چه بلایی سر صمیمیترین دوستش اومده!
نسخه کاغذی از نشر نون رو خوندم. اولش فکر میکنی با یه مساله خیلی بزرگ و دور از ذهن طرفی. درحالی که همه چیزی خیلی ساده و پیش پا افتاده بوده. درمجموع دوستش نداشتم و بهش 3 از 5 میدم
سی سال قبل پسری ده ساله گم شده. او همراه دوستش پر حیاط خانه چادر زده بودند و ظاهرا دزدیده شده بود.