
خاله رعنا و عمه نسا دو پیرزن بودند که در کنار هم زندگی می کردند و دو گربه ناز و ملوس هم داشتند. هر شب یکی از آنها به دیدن دیگری می رفت و با هم حرف زده و بافتنی می بافتند. یک شب گربه های آنها گلوله های نخ را به دندان گرفته و بازی می کردند و نخهای بافتنی گیر می کرد. در این هنگام، عمه نسا لنگه کفش را برداشت و محکم به پشت گربه خاله رعنا زد. خاله رعنا هم بلند شد و… .
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 31.۴۳ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 24 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | عبدالرضا صمدی |
| ناشر |