پیامی برای ژنرال
صدای خنده های بلندی در تاریکی پیچید. عباسمیرزا از چادر بیرون آمد. آن سوتر آتش بزرگی روشن بود و فرماندهان سپاه گِرد آن ایستاده بودند. دوباره صدای خنده بلند شد. عباسمیرزا با قدم های آهسته به طرف آنها می رفت. دستۀ شمشیرهایشان در نور سرخ آتش می درخشید. با دیدن عباسمیرزا به هم نزدی کتر شدند و برای احترام سرشان را اندکی پایین آوردند.
عباسمیرزا لبخند زد تا فرماندهانش راحت تر باشند، گفت: «انگار امشب خبرهایی است.»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 865.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 23 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۴۶:۰۰ |
نویسنده | مهدی میرکیایی |
ناشر | شکوفه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۴/۰۲/۱۰ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 46,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |