دعبل از جا بلند شد. روی پلۀ سوم منبر ایستاد و صحبت هایش را، شروع کرد. مرد سبزه روی، باریک اندام، و تقریبا پنجاه و چهار ساله بود. با آن ریش کم پشت، با صدایی پر و مردانه، ابتدا به جمعیت حاضر، سلام کرد. بعد سخنانش را با نام و یاد خدا شروع کرد. بر پیامبر و خاندان پاک او درود فرستاد. از مردم قم، برای محبت ها و مهمان نوازی شان در آن سه روز تشکر کرد. خداوند را برای نعمت شناخت اسلام و پیروی از فرستادۀ خدا و اهل بیت گرامی او، شکر کرد. سپس، آمادهٔ خواندن شعری کرد، که همین چهار هفته پیش، آن را برای امام رضا(ع) خوانده، و مورد تشویق و تقدیر آن حضرت قرار گرفته بود.
سید جوان نیز، پای منبر رو به جمعیت ایستاده بود، و صحبت های او را، برای مردم، به فارسی ترجمه می کرد:
دعبل، پارچۀ سفید نازک لوله شد های را از جیب پیراهن بلند عربی خود بیرون آورد. با دو دست، آن را باز کرد و جلو صورتش گرفت و گفت: قصیده ای که برایتان می خوانم قصیدۀ (تائبه) یا (مدرسه های آیات) نام دارد؛ و با این بیت شروع می شود:
آموزشگاه آیه های قرآنی، از تلاوت خالی شد
و خانۀ محل فرود آمدن وحی، رو به ویرانی رفت….
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 55.۱۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 48 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
نویسنده | محمدرضا سرشار |
ناشر | نشر معارف |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۸/۱۵ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 60,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |