سوزان وایز دختری که در کودکی شاهد قتل بی رحمانه خانواده اش توسط قاتلی سریالی بوده، تصمیم به تحصیل در دانشکده افسری می گیرد و در بخش جنایی پلیس نیویورک به عنوان کاراموز استخدام می شود. با گذشت زمان سوزان با نامه هایی تهدید آمیز توی خانه اش مواجه می شود که او را به چالشی مرگبار می طلبد... قاتل سریالی بار دیگه برگشته تا زندگی سوزان رو تحت شعاع قراردهد...
بخشی از کتاب
به پهنای صورت لبخند زدم. دستش زیر چونهم نشست و سرمو بالا گرفت، قبل اینکه عکسالعملی نشون بدم…
حس کردم خون به صورتم دویده شتابزده خداحافظی کردم و خودمو توو خونه پرت کردم.
قفسهی سینهم از هیجان بالا پایین میرفت. امشب بهترین شب زندگیم بود. جولیا هنوز نیومده بود. وارد اتاقش شدم و شالو تا کردم روی میز گذاشتم.
اتاقش کاملا مرتب بود. شاید واقعا تصمیم گرفته بود خودشو درست کنه.
آهی کشیدم و به سمت اتاقم رفتم، اونقدر ضربان قلبم بالا بود که حس میکردم گر گرفتم.
میتونستم داغی و سرخی صورتمو احساس کنم.
دستمو روی گونهم کشیدم، امیلی حق داشت اگه به تلاشم ادامه میدادم میتونستم بعد از مدتها به این ترس غلبه کنم.
صدایی موبایلم بلند شد و پیامی روی صفحه نقش بست.
از طرف بنجامین بود.- ممنون به خاطر شب خوبی که برام ساختی.در جواب فقط براش یه علامت قلب فرستادم.
نمیدونستم در این مواقع چی باید بگم.
نگاهی به ساعت انداختم خوابم نمیومد، رفتم سر یخچال یه بستنی و قاشق برداشتم و مقابل تلویزیون نشستم و مشغول دیدن فیلم سینمایی شدم.
نمیدونم چهقدر گذشت که کمکم روی همون کاناپه دراز کشیدم و خوابم برد.
با صدای بلند جیغ مانندی که توو سرم اکو شد از جا پریدم، همه تنم خیس عرق بود، نگاهمو به تلویزیون و چراغای خاموش دوختم.
آنچنان تپش قلبی گرفتم که انگار هر لحظه ممکنه قلبم از حرکت وایسه.
داشتم سکته میکردم. عرق سردی روی پیشونیم نشسته بود خودمو به چراغ رسوندم و با دستای یخزده و لرزون روشنش کردم.
با هجوم مایعی به سمت دهنم به طرف دستشویی دویدم و رو زمین زانو زدم تا محتویات معدهم تخلیه بشه.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 637.۲۵ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۲:۰۷:۲۳ |
نویسنده | الناز دادخواه |
راوی | جمعی از گویندگان |
ناشر | آئیسا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۸/۰۷ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خیلی خوب بود