جوآن میداند چقدر خوشبخت است. ریچارد همسر بینظیری است. اِیوی هم یک دختر رؤیایی است. آن ها در یک خانۀ زیبا زندگی میکنند... زندگی جوان نمیتوانست از این بهتر باشد.
تا اینکه سروکلۀ کلوئی، دختر بیستسالۀ ریچارد، پیدا میشود. او از دو سال پیش که پدرش با جوآن ازدواج کرد، دیگر با او حرف نزده، ولی حالا برای آشتی کردن جلو آمده است. حتی میخواهد به خانۀ آن ها نقلمکان کند تا پرستار بچه شود و به جوآن در نگهداری کلوئی کمک کند.
همه چیز عالی به نظر میرسد، ولی کمکم اتفاقاتی در خانه رخ میدهد که باعث میشود جوآن فکر کند دارد عقلش را از دست میدهد. کمکم به این فکر میکند که آیا کلوئی واقعاً برای کمک آمده است؟ آیا جوآن با راه دادن او به خانه مرتکب اشتباه وحشتناکی شده و
آیا برای بیرونکردن او خیلی دیر شده است؟
نامزد جایزۀ منتخب مخاطبان گودریدز برای بهترین داستان معمایی و هیجانانگیز(2023)
یک تریلر روانشناختی بینظیر برای طرفداران فریدا مکفادن.
وقتی یک نفر میخواهد تو را در خانهات به قتل برساند، ولی هیچکس حرفت را باور نمیکند، چه کار میکنی؟
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 282 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۲۴:۰۰ |
نویسنده | نیکولا ساندرز |
مترجم | فرانک سالاری |
ناشر | شبنا |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Don't Let Her Stay |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۱۰/۰۸ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
قیمت چاپی | 245,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
کتاب رو دوست داشتم، سرعت داستان عالی پیش رفت. فراز و فرود داستان خوب بود و اینکه تا صفحهی آخر توی شک میموندی و به افکار خودت هم اعتماد نداشتی دیگه. داستان دربارهی زنی به نام جوآن هستش که با مردی بزرگتر از خودش ازدواج کرده و یه دختر سه ماهه دارن. داستان از زمانی شروع میشه که دختر دیگهی شوهرش، کلوئی، بعد از سالها قطع رابطه با پدرش، نامه مینویسه و میگه میخواد بیاد اونا رو ببینه. جوآن فکر میکنه میتونه ارتباط خوبی با کلوئی برقرار کنه اما وقتی کلوئی میرسه میفهمه کاملا در اشتباه بوده، اما هر کار میکنه شوهرش نمیپذیره که کلوئی چقدر با جوآن بدجنسه.
خیلی دلهره اوره و۱۰۰ صفحه اخر میخکوبت میکنه
خیلی هیجانی و خفن بود
برگ ریزون