زمستان زمان اندیشیدن است. در زمستان جنب و جوش چندانی نداریم، و نیز به این دلیل که زمانی موعود است. چون زمستان آید، آیا بهار چندان دور خواهد بود؟ با این همه به گفتۀ پلوتارک از قول نیتس تن «در سرزمین دورافتادهای سرما چنان سخت است که واژهها چون از دهان برآیند منجمد گردند. بعدها یخ آب میشوند و کلمات قابل شنیدن. از این رو هر چه در زمستان ادا شود، شنیده نمیشود تا فرا رسیدن تابستان بعد.»
ذهن زمستانی با خشونت نمیگنجد، علیه آن میجنگد، مسئلۀ اوست که ورای خشونت بیندیشد. مسئله او ست که ورای اسارتگاه بیندیشد. ذهن زمستانی است که به آزادی تفکر انسان ارزش میبخشد. زندگی انسان از آن جا که دارای ذهن زمستانی است، هم رازآمیز است و هم تعرضناپذیر.