قسمتی از کتاب-
چشمهای سید علی آقا به زمین دوخته شده بود که همان جا دلش لرزید و اشکش جاری شد. به سجده رفت و گفت،«یا علی من آمدهام خودم را بسپارم به دست شما. تا آخر عمر؛ تا اخرین نفس؛ تا همیشه. بپذیر مرا.» و اشکها بود که میآمد و شانهها بود که میلرزید و دل بود که لحظه لحظه گره میخورد به محبت علی و آل او.
سه سالی از اقامتشان در نجف گذشته بود و باید جمع میکردند و باز میگشتند به سمت تبریز...
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۰۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 80 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۴۰:۰۰ |
نویسنده | آزاده جهان احمدی |
ناشر | روایت فتح |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۲/۰۸ |
قیمت ارزی | 1 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |