
بر سر کوه موریه شامل دو مقاله با نامهای «مقدمهای بر نامهای پدر» به قلم ژاک لاکان و «ادبیات در سرّ» به قلم ژاک دریداست که در هر دوی آنها در باب ابراهیم سخن گفته شده است. مقالۀ اول به رازداری ابراهیم میپردازد و فرمانبرداری او از امر خداوند و قربانی کردن آنچه عزیزترین برای اوست. دومین مقاله به پدر به مثابۀ یک توتم میپردازد و در جستوجوی عملکرد نامهای مناسب است. در این کتاب هیستری است که لاکان را به دریدا مربوط میکند. به باور مترجم، گفتمان هیستریکِ لاکان درست همان چیزی است که دریدا آن را «ادبیات» مینامد؛ گزارههایی که دائماً از آنچه گفته و کرده روی برمیگرداند، پشیمان میشود، دوری میکند و عقب مینشیند؛ چون ناخواسته آنچه را گفته که گفته، یعنی حقیقت را. در واقع، ماجرا داستانِ ابراهیم است و اسحاق و قربانی که شد محلِ تلاقیِ دریدا و لاکان در این کتابِ دو بخشی به نام بر سر کوه موریه. اولی داستان را میبرد تا دلِ نامۀ کافکا به پدرش و روایتِ کیرکهگارد و لاکان میبردش همان را به نقاشیهای کاراواجیو،اما در پی نامهای پدر حتی در جایی که او حضور ندارد، اما منع که کارکردش است خوب پیداست.
| فرمت محتوا | epub |
| حجم | 856.۰۰ بایت |
| تعداد صفحات | 80 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | ژاک دریدا |
| نویسنده دوم | ژاک لاکان |
| مترجم | مینا جعفریثابت |
| ناشر | انتشارات چترنگ |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۳/۰۱/۱۴ |
| قیمت ارزی | 2 دلار |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
"ارگاسم اضطراب است؛ چراکه میل همیشه از ژوئیسانس با یک خط قرمز درست در میانشان جدا می شود. نکنید و نگویید که هستند لحظات آرام یا آمیزش زوجی که به وقت وقوعش هریک از طرفین میتواند بگوید که از دیگری راضی است. ما آنالیست ها با دقت بیشتری نگاه میکنیم و می بینیم که چگونه در اغلب اوقات در چنین لحظاتی خدعه ای اساسی آوردن دلیلی برای اثبات عدم حضور در محل وقوع جرم در کار است یا انحرافی فالیک آوردن دلیلی برای اثبات عدم حضور در محل وقوع جرم که از آن طریق زن به نحوی تبدیل میشود به غلاف که تا ابد بیرون از آن خواهد ماند آن قسمتی که ادامه دارد." "آخر تنها چیزی که من - سقراط که هیچ نمی داند - میدانم کارکرد اروس است." نقل قول ها از کتاب هستند. کتاب مزبور، بهواسطهی همنشینی دو نام، دریدا و لاکان، که برای من بهمنزلهی دو قطب میل فکریاند، بدل به صحنهای شد که در آن "ابراهیم" نه بهعنوان یک چهرهی تاریخی یا حتی صرفا دینی، بلکه بهمنزلهی الگویی از "نام پدر" و نیز "امر محال بخشودگی" بازنمایی میشود. دو سوم نخست، که دریدا بهوسیلهی تبارشناسی امر سرّی و بخشودنی پر میکند، بهعلت اشباع مذهبیاش برای من حال و هوای ملالآور مییابد.بخش لاکانی، با بازخوانی فروید در توتم و تابو، ابراهیم را در نسبت با "نام پدر" مینشاند، یعنی همان دال بنیادینی که امکان سوژهشدن را از رهگذر منع و قربانی فراهم میسازد. به همین دلیل میگویم این اثر برای من بهترین کتاب تالیفی بود که خواندهام.