کتاب «چگونه راز زندگیام را متحول کرد» اثر «راندا برن» دربارهی چگونگی تأثیر قدرت راز و قانون جاذبه در تحول و دگرگونی زندگی است. نویسندهی این اثر دربارهی تأثیر راز بزرگ زندگی، قانون جذب مفصل و جامع در این کتاب صحبت میکند و دربارهی شکلگیری آینده براساس تفکرات حال حاضر میگوید. او این اثر را با نثری روان و قابلفهم برای همهی افراد نوشته و در آن از تجربیات خودش و افراد دیگر که از این قانون بهره بردهاند مثال زده است.
بخشهای کتاب «چگونه راز زندگیام را متحول کرد» به ترتیب زیر هستند:
چگونه درخواست کردم، باور کردم، و دریافت کردم.
چگونه برای کسب شادی از راز استفاده کردم.
چگونه از راز برای کسب ثروت استفاده کردم.
چگونه از راز برای تغییر روابط استفاده کردم.
چگونه از راز برای سلامتی استفاده کردم.
چگونه از راز برای شغل خود استفاده کردم.
چگونه با استفاده از راز زندگیام متحول شد.
بخشی از کتاب
ازآنجاکه اصول و کاربرد راز براساس جذب موارد دلخواه زندگی است، چیزی به نام «شغلی که آینده ندارد» که نتوانی از آن رو برگردانی و در بروی، یا «موانع شغلی» که نتوانی آنها را خردوخمیر کنی، یا «شغل رؤیایی» که نتوانی به آن برسی، وجود ندارد
اگر شرایط زندگیات بر وفق مراد نیست، زانوی غم در بغل گرفتن و افسرده شدن کاری آسان است. ولی همانطور که حالا دیگر خبرداری و تعداد بیشماری از مردم سراسر جهان هم میدانند، افکار منفی شرایطی منفی را جذب میکند. از طرفی، وقتی افکار خود را بر آنچه میخواهی متمرکز کنی و این تمرکز را حفظ کنی، در لحظهای قرار میگیری که با شدیدترین قدرت کائنات، آنچه را میخواهی بهسوی خود احضار میکنی.
سالیان سال در مشاغل مختلف، عصبانی و عصبانیتر میشدم. به نظر میرسید که همیشه بدترین کارفرمای ممکن نصیبم میشود. همهی کاسه کوزهها را سر خدا میشکستم و هرچه از دست خدا عصبانیتر میشدم، اوضاع بدتر میشد و من بیشتر از خدا دور میشدم.
با شروع کار برای چایخانهای محلی که خدمات فنی قبل از چاپ را انجام میداد، همیشه حواسم را جمع میکردم که ببینم اینجا هم مثل جاهای سابق است یا با آنها تفاوت دارد. به هرحال فهمیدم که کار کردن با سایر همکاران عالی است. درواقع اوقات خوشی سرکار داشتم و از همکاران و رئیس خودم راضی بودم، تا اینکه سه ماه از کار کردن من گذشت و چایخانه تصمیم گرفت شعبهای دیگر برای چاپ دیجیتال باز کند و از من درخواست شد که در آن شعبهی جدید خدمات فنی قبل از چاپ را انجام دهم. گفتم: «حتماً. این کار رامی کنم.»
فردی که با هیچکس کنار نمیآمد. در شعبهی جدید رئیسم شد. او برایم مزاحمت ایجاد میکرد. وقتی برای ناهار بیرون میرفتم، یادداشتهایی خبیثانه روی صندلیام میگذاشت و بابت خطاهای متعددی که رخ میداد، مرا شماتت میکرد.
قضیه را کوتاه کنم، بعد از شش ماه از کار برکنار شدم.
جان به لب شدم. فکر کردم دنیا به آخر رسیده است. از کار کردن حالم به هم میخورد. خدا را میدیدم که از آن بالا به من میخندد. چنان از خودم متنفر شدم که هرگز در زندگیام اینچنین نبودم.
دوستم فیلم راز را به من داد و برای اولین بار متوجه شدم که مقصر اصلی این دردسرهای شغلی فقط خودم بودهام. همهی اینها منطقی بود. افکار من اینها بود که: بهتر است دیگر هیچوقت اینطوری با من حرف نزند.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 357.۴۴ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۶:۱۹:۰۴ |
نویسنده | راندا برن |
مترجم | نفیسه معتکف |
راوی | محبوبه سعیدی |
ناشر | ماه آوا |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۲۷ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |