فیلیپ کارتر مهندسی است که بیگناه محکوم به حبس میشود و این اتفاق زندگی و شخصیت او را دگرگون میکند. پاتریشیا هایاسمیت در رمان «سلول شیشهای» در قالب یک داستان معمایی این مسئله را پیش میکشد که زندان چگونه از آدمی ساده و بیگناه، انسانی خشن و روانپریش میسازد. شخصیت اصلی این رمان که بیگناه به زندان افتاده است در زندان بر اثر شکنجههای نگهبانهای سادیست و نیز به دلیل بدگمانیاش به وکیلی که قرار است اسباب آزادیاش را فراهم کند، دچار فروپاشی روانی میشود و وقتی هم از زندان بیرون میآید از حقایق دیگری دربارة ماجرای محکومیتش باخبر میشود که اینها همه او و زندگیاش را دچار بحران میکنند. در بخشی از این رمان میخوانید: «کارتر تعادلش را حفظ کرد و از پلهها پایین رفت، حواسش به جای پاهایش بود، چون اگر میافتاد به راحتی نمیتوانست با دستهای دستبندزدهشده، خودش را نگه دارد. روزی که به زندان افتاد، این بلا سرش آمد؛ آنموقع دستبندش به کمربند چرمی سفتوسختی متصل شده بود. این درست که خیلی بلاها سرش آمده بود، اما بیشتر به این دلیل بود که هنوز دست چپوراستش را از هم تشخیص نمیداد. او جزای همگام نشدن با زندانیهایی را که قدمرو میرفتند، داده بود. او جزای گفتن "معذرت میخواهم" را پرداخته بود یا جزای حرف زدن در مسیر رفت به (و نه بازگشت از) کارگاهها را که قدغن بود، جزای شانه کردن موهایش در زمانهایی خاص، یا جزای زیاده از حد زل زدن به ملاقاتکنندهای...»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 354 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۴۸:۰۰ |
نویسنده | پاتریشیا های اسمیت |
مترجم | شاهپور عظیمی |
ناشر | انتشارات چترنگ |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | The Glass Cell |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۱۶ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 150,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
یک پیمانکار مدرسه ای با مصالح نامرغوب میسازد و پول کلانی به جیب میزنه. مهندس سازنده به ناحق هفت سال زندانی میشه. پس از آزادی، تاثیرات خشن زندان، روحیه او را بکلی تغییر داده.