سریال صوتی «آخرین دکه تا تهران» اولین سریال صوتی اختصاصی فیدیبو کاری از مهام میقانی است که در شش قسمت و به صورت هفتگی منتشر میشود. این سریال صوتی در بستر فیدیپلاس منتشر میشود و برای شنیدن آن لازم است یکی از طرحهای اشتراک فیدیپلاس را داشته باشید.
آخرین دکه تا تهران، داستان موازی دو قتل در دو نقطه از تهران را روایت میکند، که به طور اتفاقی با هم تلاقی پیدا میکنند و کارآگاه نقیبی - کارآگاه نام آشنای آثار مهام میقانی - وارد این پرونده پیچیده میشود و البته ماجرا کمکم رنگ و بوی عاشقانه نیز میگیرد.
آیا کارآگاه نقیبی در رمزگشایی از این جنایتها موفق خواهد بود یا نه؟
قسمت دوم سریال صوتی آخرین دکه تا تهران از جایی شروع میشود که پسر بچه وارد کانتینر مرد شده و مرد دارد آکواریوم ماهیهایش را به او نشان میدهد..
در قسمت اول کارگاه نقیبی درگیر پروندهای میشود که مربوط به زنی است که جسد او به خاطر عدم مراجعه خانواده متوفی مدتی است در سردخانه پزشکی قانونی نگهداری میشود. شواهد و قرائن پزشکی قانونی حاکی از آن است که این زن به قتل رسیده است و حالا پرونده این قتل وارد مرحله جدیدی میشود.
***
تمام اسامی، مکانها و حوادث این داستان خیالی است و هرگونه تشابه با موارد واقعی اتفاقی است.
قرار ما هر سهشنبه کنار آخرین دکه تا تهران!
***
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 123.۹۵ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۱:۲۸:۰۹ |
نویسنده | مهام میقانی |
راوی | مهام میقانی |
ناشر | فیدیبو |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۰۱ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
طبیعی بود که حتی دلش برای بوی تن همواره آغشته به سیگار مردی که سیگار نه چندان گران میکشه و معمولی بودن از اسمش چکه میکنه تنگ بشه؟ سیگار معمولی ادم معمولی … ابراهیم نقیبی!اسم خاصی بود ؟نبود !! مثلا اگر اسمش همایون کامیاب بود یا عماد متین ،چیزی عوض میشد؟؟میشد !از بعضی اسم ها بوی کپتان بلک و عطر چرم و چوب حتما تلخ بلند میشه که معمولا جلوتر از خودشون حضورشون رو اعلام میکنه …انگار ساخته شدن برای بیزینس کارت! اما …ابراهیم معمولی بود … اصلا کی کجا گفته بود برای ترشح سروتونین و چند تا از دست اندر کارانش تو سیستم هورمونی ،برای اینکه سلول به سلول کسی را دوست داشته باشی ،باید دنبال چیز های غیر معمول بود؟ زندگیش به حد کافی پر بود از چیزای غیر معمولی …قتل ،مقتول ،جنازه ،اشک ،گریه اولیای دم…بوی عجیب اجساد کشته شده… زل زدن به زن یا مرد حتی کودکی که شاید که نه،حتما روزی مالامال بودن از ارزو… چشمای همه ی جنازه ها هنوز التماسی برای زندگی کردن …استیصالی برای چرا ناگهانی مردن رو ،تو خودشون نگه میداشتن … زندگی تو هر نکبتی هم که بگی خواستنی بود سخت بود تمیز دادن کار از زندگی مگه میشد مرگ رو طبیعی تلقی کرد و از کنارش گذشت به سال هایی فکر کرد که صرف خوندن پزشکی کرده بود …به تخصص گرفتن… اصلا میتونست دندون پزشک بشه و طراح لبخند های بی نقص میلیونی که بیماراش باهاش عکس بندازن و برای خلق این شاهکار تو اینستاگرام تگش کنن… یا شعبده بازی بشه که از چیزی به اسم دماغ وسط صورت زنی جویای نام،بینی بتراشه بی نظیر …. یا حتی پزشک زنانی که هر روز جای پای جوهری نوزادی رو بر برگه ولادت میکوبه و اسکراب های رنگی با طرح نی نی های شاد و لک لک میپوشه… طبیعی نبود که بین تخصص های شیک و دهن پر کن ،بری و پاتولوژیست بشی اونم کجا ؟پزشکی قانونی راحت تر نبود حتی پاس دادن چند نمونه و دیدن لام های رنگارنگ اماده تو ازمایشگاهی کوچک و کم مریض…لازمش یه پروانه ی قاب کرده بود و گاهی سر زدن و امضا کردن و جواب ها….کمی بی دغدغه تر … زمزمه کرد…اروم انقد که خودش هم نشنید خودم خواستم…. دنبال معمولی بودن یا غیر معمولی بودن…این سوال تو ذهنش میچرخید با خودش فکر کرد ابراهیم هم معمولی نبود… تو عمیق ترین وجوه معمولی وجودش ،غیر معمولی بود ….
با قصه ای طرفیم که نمیشه چشم و گوش ازش برداشت، و قهرمان سایکوتیک داستان در کنار جمله بندی های کم نظیر نویسنده کاملن باور پذیر و جذابه. به جز دو رمان، تقریبن تمام آثار این نویسنده رو خوندم، و آخرین دکه تا تهران حقیقتن شاهکاره. نویسنده در بخشی از شروع قسمت دوم ما را سوار بر کشتیِ خیال اینطور به گذشته ی قهرمان می برد؛ (…یلدا را برای همیشه به سرزمینِ عشق های هرز فرستاده بود، سرزمینِ بی وزنی که در آن میلیون ها زن ومرد در فاصله ی میانِ زمین و آسمان تاب می خورند، از کنار هم می گذرند و در این میان گاهی به هم برخورد می کنند، درهوا قوطه میخورند می چرخند، شنا می کنند، اوج می گیرند و سقوط می کنند، و تمام این ها دور از چشمانِ عاشقانِ ترسویی اتفاق می افتد که فاصله شان با تبدیل شدن به یک عشق راستین و ابدی فقط یک دوستت دارم بوده…) به جرات باید بگم؛ رمانِ جرم نویسی به چیره دستی مهام میقانی در ایران سراغ ندارم و در آخر؛ (آخرین دکه تا تهران)، تا اینجا و در همین دو قسمت انقدر زیبا بوده که من هر قسمت رو دوبار گوش دادم.
کارگاه نقیبی از جنس کارگاهی که معمولا در ذهن داریم نیست یک آدم کاملا عادی ست.هوش بالایی ندارد به لحاظ ظاهری و فیزیکی جذاب نیست از مهارت های ویژه ی برخوردار نیست.چهل و چهار ساله س و زندگی ناموفقی داشته از همسر سابقش نگار جدا شده و حالا مدتی دل به لی لی متخصص کالبد شکافی پزشک قانونی داده است اما اخیرا روابطشان سرد و ناامید کننده ست.نقیبی فرصت رسمی شدن در نیروی انتظامی را از دست داده (تا بیست و پنج سالگی می توان به عضویت نیروی پلیس درآمد).قدش از صد و هفتاد کوتاه تر است(یکی دیگر ازشروط عضویت در نیروی پلیس) .تمام پرونده هایی را که با موفقیت پشت سر گذاشته با تلاش فروان و پی گیرهای مستمرش حل کرده. شاید به نظر برخی باهوش بیاید اما این به ظاهر هوش حاصل جان کندن های او در پرونده های سابق است که حالا تبدیل به تجربه ی برای کارگاه چاق و کوتاه قامت ما شده است
قسمت دوم رو گوش کردم به نظرم از قسمت اولم جذابتره برای منی که زیاد طرفدار محتواهای صوتی نیستم و ترجیح میدم بخونم یا ببینم ، این سریال انقدر جذابیت داشته که برای اومدن قسمت دو لحظه شماری میکردم. اینکه دو بخش داستان دارن پا به پای هم پیش میرن و اینکه ربطشون بهم چیه برای من هیجان انگیزه شخصیت ها و روابطشون با همدیگه جوری نوشته شدن که همزمان با گوش کردن به این قسمت میشه به زیبایی تصورشون کرد مطمئنم در طول هفته ،و تا قبل از اومدن قسمت سه یبار دیگه هم به این قسمت گوش میدم ممنون از فیدیبو و نویسنده اخرین دکه تا تهران❤️ ️
شخصیت آقای نقیبی به عنوان کارآگاه خصوصی، نه شخصیت اطوکشیده بازرس پواروست، نه نابغه ای مثل شرلوک هولمز، نقیبی که در تمامی کتابهای پلیسی جنایی آقای میقانی تکرار میشه. به دلیل خاکستری بودن شخصیتش که مجموعه ای از تیزبینی، حافظه خوب، هوش متوسط و در عین حال چندخصیصه بد هست، او رو بسیار واقع پذیر کرده طوری که گاهی خواننده تا مرز دلسوزی برای او پیش میره... همین که زندگی نقیبی بخشی از داستان هست و ما گاه و بیگاه به زندگی خصوصی او سرک میکشیم از نطر من جذابیتویژه ای به داستان میده کلن گوش دادن به این سریال پر کشش پلیسی رو به شنونده های فیدیبو توصیه می کنم
خیلی عالی بود داستان جالب و لذت بخشه... جالبرتر خواندن نویسنده است که هم صدای خوبی دارند و هم کاملا مسلطتند با خوانش و اجرای کتاب عالی بودید فیدیبوی عزیز افکتهاتون در اجرا مثل صدای باران و رعد و برق و سگ ووو همه چیز رو عالی تر کرده و اینکه در فیدیپلاس گذاشتید معرکه است ممنون از همگی و ممنونم از جناب اقای مهام میقانی عزیز👌👌🙏🙏🙏🌺 فقط مطلبی که هست قبلا صدای کتاب زیربرنامه هم کار میکرد و میتونستم در حین شنیدن کار دیگری هم بت گوشی انجام بدم مثل بازی🤩 ولی الان نمیشه🤔🤔
در زمان نگارش این متن، قسمت دوم مینیسریال «آخرین دکه تا تهران»رو برای دومین بار از ابتدا تا انتها گوش دادم و لذت بردم و میتونم بگم که به عنوان یکی از طرفداران قصههای صوتی و نمایشهای رادیویی، «آخرین دکه تا تهران» تا اینجا تونسته تبدیل به یکی از بهترین تجربههای شنیداری زندگیم بشه. امیدوارم چهار قسمت باقیمانده هم به همین میزان جذاب و گیرا باشن. به هر حال به فیدیبو به دلیل حسن انتخابش در اولین تجربۀ تولید محتوای مستقلش تبریک میگم و امیدوارم ا ین تلاش ادامهدار باشه.
وقتی قسمت قبلی رو شنیدم خیلی برای قسمت جدید منتظر بودم دیروز که قسمت جدید اومد با دیدن قیمت99 تومنی که زدین خیلی تعجب کردم و واقعا یجورایی منصرف شدم ، ولی جذابیت این سریال باعث شد دوباره برگرد م و ببینم با قیمت کمتری هم توی فیدی پلاس میشه شنیدش واقعا خوشحال شدم این قسمت از قسمت قبلی هم جذابتر بود صدای بم گوینده واقعا به فضاسازی کمک میکنه امیدوارم بیشتر درباره فیدی پلاس اطلاع رسانی بشه ..
با درود و سپاس از آقای میقانی عزیز و فیدیبو ع زیز رمان جذابی ست، روند داستان خوب پیش رفت ولی پایان کتاب خیلی سریع اتفاق افتاد در کمتر از یکساعت! موارد زیر بنظرم در داستان خوب باز نشدند: - به حدس آقای نقیبی، شب عید فرانک قرار بود مهمان داشته باشد، و منتظر حسین بود، - از «سم فرانک» کی استفاده شد؟ - هاله چه موقع مسموم شد؟ - مرتضی چرا یلدا را کشت؟ مرتضی که میخواست به ترک مواد او کمک کند؟ با سپاس مجدد
قسمت دوم هم خوب بود به نظر من صحنه ای که نقیبی در ساختمان مقتول در حال بازجویی همسایه ها هست بهترین قسمت بود. به زیبایی صحنه سازی شده بود. شخصیت جلیل به خوبی نمایشگر یک انسان زندگی خراب کن و پس است . توضیحات نویسنده در برخی جاها زاید و حوصله سر بر بود اما به طور کل این قسمت هم جذاب بود . به نظرم جنبه معمایی داستان کمی ضعیف است اما مایل به گوش دادن ادامه داستان هستم.