فقط یک چیز میخواهم، یک چیز تازه تا کمی سرگرم شوم!
راستش را بخواهید، من هم هرچه برایش بردم، فایده ای نداشت؛ همهاش تکراری بود. آخرش میدانید چه کردم؟ صبح روز بعد، وقتی هنوز فرشتههای دیگر در خواب بودند، زود از فرشتگی استعفا دادم و آمدم به دنی ای شما. وحالا دارم مدام داستان مینویسم، داستان قشنگ و تازه، تا آن پسر بچهی غمگین خوشحال شود و دیگر هیچ وقت نگوید که چیز تازهای وجود ندارد.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 9.۳۷ کیلوبایت |
مدت زمان | ۱۰:۰۰ |
نویسنده | محمد گلی |
راوی |