نویسندهای سوئیسی در کتابخانهی ملی شیکاگو با اگنس آشنا میشود: دانشجوی فیزیک و زنی بسیار حساس. اگنس از نویسنده میخواهد تا رمانی دربارهی او بنویسد. زن مانند مدلی مینشیند و مرد مینویسد؛ ابتدا از سر تفریح و بعد انگار که سرنوشت بخواهد، تخیل مرد آغاز میشود تا واقعیت را دگرگون کند...
بخشی از کتاب
برای اینکه او را آرام کنم، گفتم: «فکر میکنم اون زن دردی نکشیده بود.» ــ منظورم این نیست که اون درد کشیده. تا وقتی آدم درد میکشه حداقل زنده است. از مُردن نمیترسم. از مرگ میترسم ـ همین. چون همه چیز تموم میشه. اگنس نگاهی به گوشهای انداخت، انگار آشنایی را دیده باشد، ولی وقتی من به آن سمت نگاه کردم، فقط چند میز خالی بود. گفتم: «تو که نمیدونی چه وقت تموم میشه»، و وقتی اگنس جوابی نداد، «همیشه فکر میکردم که آدم زمانی خسته گوشهای میافته و در مرگ آرامش رو پیدا میکنه.» اگنس به سردی جواب داد: «ظاهرا خیلی در اینباره فکر نکردی.» ــ نه، موضوعهایی هستند که از آنها بیشتر خوشم میآد. اگنس گفت: «اگر آدم قبلش بمیره چی؟ قبل از اونکه خسته بشه؟ اگه به آرامش نرسه؟»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 210.۲۰ کیلوبایت |
مدت زمان | ۰۳:۴۴:۱۳ |
نویسنده | پتر اشتام |
مترجم | محمود حسینی زاده |
راوی | علی خسروی |
راوی دوم | الهه احسانی |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۱/۱۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
حیف وقتی که برای این کتاب گذاشتم. نه فقط ارزش پول نداره ارزش گوش دادنم نداشت. اصلا لذت نبردم و نتونستم با کاراکتر هاش ارتباط برقرار کنم اجرای راوی آقا از نکات مثبت کتاب بود
خیلی خوب بود👌👌👌👍👍👍 بسیار دوستش داشتم. گیرا بود. من خیلی باهاش ارتباط گرفتم
به نطر من داستان خوبی بود و خوب هم خوانده شده بود در کل شنیدنش خالی از لطف نبود
برای من در شرایط کنونیم عالی و پر محوا بود.
لذت بردم