
افشین شاد و پر از هیجان، لباس های تمیز و شیکش را پوشیده و منتظر بود تا هر چه زودتر به مهمانی بروند؛ آن هم مهمانی خاله ی بزرگش که از همه مهربان تر بود. افشین صبح آن روز، همه ی کارهای خودش را انجام داده و حتی به مادرش در کارهای خانه هم کمک کرده بود. او همراه پدرش به خرید هم رفته بود تا کارها هر چه زودتر تمام شوند و زودتر به مهمانی بروند.
| فرمت محتوا | pdf |
| حجم | 3.۳۴ کیلوبایت |
| تعداد صفحات | 20 صفحه |
| زمان تقریبی مطالعه | ۰۰:۰۰ |
| نویسنده | صفیه پرماس |
| ناشر | پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فراجا |
| زبان | فارسی |
| تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۳۰ |
| مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |