«احمد دهقان اهل شعار نیست، حرف از ایده و عقیده هم نمیزند، اما به جای اینها قهرمان داستانش ناصر و خواننده را با خود از فضای گرم و راحت خانه برمیدارد و میبرد درست وسط کارزار جنگ. حالا خواننده با چشم خود میبیند چگونه ناصر و دیگر رزمندگان، حماسهای بزرگ را خلق میکنند، بیآنکه حرفهای بزرگ بزنند یا ادعاهای عجیب و غریب داشتهاند. ناصر رمان سفر به گرای ۲۷۰ درجه که به مرخصی تحصیلی آمده و بعد از امتحاناتش دوباره با بچهمحلش علی به جبهه برمیگردد، راوی قصه احمد دهقان است؛ راوی شوخطبعی که هم خودش لحن سرخوشانه و طنزآلودی دارد و هم در میان اتفاقات جبهه و جنگ، با نگاهی تیزبین، آنها را که سویهای طنازانه دارد، شکار و روایت میکند.»
در بخشی از داستان میخوانیم: «جلوتر، آدمهای سالم و مجروحین و اجساد، مچاله شدهاند و کیپ هم نشستهاند. برای این که اجساد جای کمتری بگیرند، رو دو زانو نشاندهاندشان. شاید هم برای این که خود را بفریبند که همه زندهاند و سالم و آماده به جنگ. یکی از ته کانال فریاد میکشد: بچههای ۲۵ بکشن عقب.»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۲۲ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 248 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۱۶:۰۰ |
نویسنده | احمد دهقان |
ناشر |