مردم میگویند هیچچیز مانند عشق مادر نیست. اگر این را در نظر نگیرید، متوجه خواهید شد که هیچچیز مانند نفرت یک دختر نیست. به خودم گفتم وقتی مادر شوم اوضاع فرق میکند. مصمم بودم که مثل مادرم اشتباه نکنم و معتقد بودم که فرزندم را همیشه دوست خواهم داشت. این همان چیزی بود که روز تولد دخترم به او قول دادم، اما قولم را زیر پا گذاشتم. اشتباهاتی داشتم؛ اشتباهاتی بسیار بد، و بیشتر از یکبار هم قولم را زیر پا گذاشتم.
از خستگی احساس مستی میکنم. ذهنم آشفته است و افکارم کُند، به هم ریخته و در مهی از خستگی محو شده، اما او به چیزهایی نیاز دارد و به من که آنها را برایش تهیه کنم. انجام دادن، یافتن، بودن برای آنچه او به آن نیاز دارد، روز تولدش تبدیل به شغل من شد؛ شغلی که فکر میکردم بخواهم، ولی حالا میخواهم از آن استعفا دهم. مادر بودن ترکیبی عجیب از عشق، نفرت و گناه است. از این ناراحتم که نکند من تنها کسی هستم که تا به حال چنین احساسی داشتهام و بهخاطر فکر کردن به افکار غیرقابل تصور از خودم بیزارم.
کاش دخترم ناپدید میشد.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 3.۱۷ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 377 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۳۴:۰۰ |
نویسنده | آلیس فینی |
مترجم |