سر کنت که شوالیهای اسکاتلندی است به تنهایی در حال عبور از بیابانی در جوار بحرالمیت است. او مقصد ظهرگاهش را از دور میبیند: چندین نخل درکنار یک چاه. وقتی نزدیک میشود، متوجه کسی میشود که از لابلای درختان حرکت میکند؛ آنگاه مردی اسبسوار را میبیند که چهار نعل به سویش میتازد. او سلحشوری سارازنی است؛ خود را برای رزم مهیا میکند. هنگام رویارویی، سر کنت از اسبش انداخته میشود و به خاک میافتد. اما وقتی سارازنی از اسب پیاده میشود و به سمتش میآید، سر کنت کمربندش را میگیرد و شمشیر و تیردانش را از او جدا میکند؛ شوالیۀ مسلمان که خلع سلاح شده –و بعداً خود را شیرکف معرفی میکند – دست راستش را مقابل کنت میگیرد و اعلام متارکه از رزم میکند. هر دو سوار بر اسب میشوند، دو دشمن اکنون رفیق شدهاند و در کنار هم به سوی نخلها میتازند.
کنت به او میگوید که از صلاحالدین اجازهٔ عبور گرفته و قصد دارد پیامی به زاهد معروف، تئودوریک انگاندی برساند. سارازنی پیشنهاد میکند که او را تا غار زاهد راهنمایی کند. بعد از مدتی سفر، به سلسله تپههایی شیبدار میرسند.
-از متن کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 443.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 31 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۱:۰۲:۰۰ |
نویسنده | سر والتر اسکات |
مترجم | امیر حبیبی |
ناشر | نشر نوژین |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۶ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |