هستی دوازده سال دارد و ساکن آبادان است. او روحیه عجیبی دارد. کارهای او به هیچ وجه به دختران شبیه نیست. او دوست دارد با پسرها فوتبال بازی کند و با دایی جمشید به موتور سواری برود و راندن موتور را از او یاد بگیرد.
این داستان برای نوجوانان و جوانانی که روابط غیرصمیمانهای با والدین خود دارند مناسب است و به آنان کمک میکند تا به والدین خود بیشتر اعتماد کنند، با آنان مهربان باشند و بتوانند با همانندسازی با هستی متوجه شوند که در این تصورات اشتباه تنها نیستند. داستان در بیان تلخیها، سختیها، بیخانمانیها و مهاجرت در دوران جنگ، شکستها و از دست دادن دوستان و ویژگی روحیه و فرهنگ مردم این خطه بهخوبی عمل کرده و توانسته چهره زشت و کریه جنگ را نشان دهد و امید که سبب دوری نوجوانان از جنگ و خشونت شود.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 1.۲۰ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 224 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۷:۲۸:۰۰ |
نویسنده | فرهاد حسن زاده |
ناشر |