وایولِت: اصلاً نمیتونم بهت بگم چه حسی داشتم. خودت حدس بزن! تا حالا هیچکس جز افراد خانواده منو نبوسیده بودن. منظورم اینه که ـ هیچ مردی. اونوقت گفت: «باید بهت بگم که ـ من نامزد دارم.»
کاترین: خب؟
وایولِت: خب دیگه چی میخوای؟ معلومه دیگه، من دویدم رفتم طبقۀ بالا و هر چی تو رختکن بود انداختم زمین و پالتومو پیدا کردم و رفتم خونه. روز بعدش هم مامانو مجبور کردم منو بفرسته فرانسه. فکر کردم از خجالت آب میشم.
کاترین: همهش همین؟ نکنه میخوای بگی همهش همین بود؟
وایولِت: دیگه چی میخواستی باشه؟ دیگه واقعاً چه انتظاری داشتی؟ چقدر تو عجیبغریبی ـ اینجوری که به من زل زدی!
سکوتی طولانی درست موقعی که نور روی وایولِت خاموش میشود و او صحنه را ترک میکند. کاترین مدتی گیجومنگ است، بعد دفترچهٔ کوچکی درمیآورد و چیزهایی مینویسد.
کاترین: (رو به تماشاگران.) واقعاً نمیدونم چیزی از حرفهای وایولِت سردرآوردم یا نه. راستش، بعضیوقتها میمونم که اصلاً از حرفهای شخصیتهام سردر میآرم یا نه.
جک: (در حال ورود به صحنه.) این داستان منو حیرتزده میکنه. منظورم اینه که تو، خانم جوونی که معروفه نیمهبرهنه تو مهمونیها رقصیدی ـ
کاترین: حالا خیلی خوشخوشانت نشه که اعمال خلاف عفت منو یکییکی بشمری.
-متن از کتاب-
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۶ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 126 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۱۲:۰۰ |
نویسنده | آلن بیتس |
مترجم |