از منظر جغرافیایی، ایران سرزمینی است با چهار اقلیم و چهار فصل که از ترکیب آنها زیستبومهای متنوع و بومسازگان (اکوسیستمهای) گوناگونی شکل گرفته است که فرصتها و جذابیتهای فراوانی را برای این کشور فراهم آورده است. همین تنوع جغرافیایی را در حوزههای اجتماعی و فرهنگی نیز شاهدیم. گروههای قومی، مذهبی و زبانی متنوع با همگونیهای بسیار و ناهمگونیهای بسیارتر، سرزمینی و ملتی به نام ایران را تشکیل دادهاند که گرچه همه به شدت نسبت به آن پیوستگی و همبستگی دارند اما هر یک به شیوه خود میخواهد و میتواند به اعتلای این سرزمین و رشدو توسعه آن یاری برساند. اکنون در بستری چنین متنوع و فراخ چگونه میخواهیم یک برنامه آموزشی، یک محتوای درسی، یک الگوی تربیتی و یک شیوه فکری و رفتاری یگانه را بر همه نوباوگان آن اعمال کنیم؟
کودکان ما باید در بستر صدها و بلکه هزاران خردهفرهنگ و جامعه محلی ببالند، رشد کنند و آموزش ببینند و همراه با آن میلیونها خانواده نیز هر کدام با ساختار، نظام ارزشی و پیشینه فکری و فرهنگی متفاوت این کودکان را حمایت، تأمین، پایش و آمایش کنند. اکنون چگونه نظام آموزش تمرکزگرا میخواهد بر بستری بااینهمه تنوع، با قالبهایی استاندارد، یکدست و یکسان کودکان ما را آموزش بدهد و بلکه تربیت کند؟ چنین شیوهای جز با اجبار به پیش نخواهد رفت و حاصل آن نیز یکپارچه شدن مکانیکی همه چیز و از بین رفتن رابطه انداموار (ارگانیک) کودکان با محیط زندگیشان خواهد بود. و چنین میشود که بیشتر کودکان ما پس از تحصیل در هر سطحی، میخواهند از پیرامون فرار کنند و به مرکز بروند و از مرکز فرار کنند و به بیرون بروند. چون آنچه ما به آنان میآموزیم و برای آن آمادهشان می کنیم همانا به درد نه همان زیستبوم طبیعی و فرهنگی که در آن بالیدهاند بلکه به درد زیست بوم مرکز و بیرون میخورد.
راستی وقتی درس یک کودک در هر سطحی (دبستان یا دبیرستان) تمام میشود آیا او آینده خود را بیشتر در ماندن و فعالیت و خلاقیت در محیط زادوبوم خویش میجوید یا در رفتن به هرجایی غیر از زیستبوم خویش؟ اگر پاسخ، دومی است کافی است تا ما بپذیریم که شیوه آموزشمان خطاست و نظام تمرکزگرا و دولتسالار آموزشی ما کودکان ما را از یک سو از زیست بوم طبیعی و فرهنگی خویش جدا میکند و از سوی دیگر هیچ پیوند عقلانی و انداموار مستحکمی بین او و ساختارهای بیرونی برقرار نمیکند و این آغازی است بر دوره بلندی از سرگردانی برای یک جوان که میخواهد زندگی خود را شکل دهد و تثبیت کند.
در واقع شایسته است که نظام آموزش ضمن داشتن سازوکاری برای تاکید و تقویت مولفههای هویت ملی، برای ارتباط کودک با مولفه زیستبوم خویش نیز برنامه و تدبیری داشته باشد. در واقع شایسته است همانطور که در برنامه پیشنهادی در بخش واپسین این کتاب پیشنهاد شده است؛ در دوره دبستان (ابتدایی) بر ایجاد شناخت و ارتباط عاطفی و ذهنی با فرهنگ بومی و مولفههای زیستبوم اجتماعی تاکید شود؛ و در دوره دبیرستان (متوسطه) بخشی از محتوای دروس در همه رشتهها، به زیستبوم طبیعی و اجتماعی و فرهنگی دانش آموزان معطوف شود؛ بهگونهای که بعد از گرفتن دیپلم تمایل داشته باشند در محیط زندگی خود بمانند و شاغل شوند و احساس کنند میتوانند در زیستبوم طبیعی و اجتماعی خود زندگی شرافتمندانهای سامان دهند؛ و انگیزه و توان داشته باشند که خلاقیت خود را در بستر همین جامعه بومی شکوفا کنند. روشن است که بهگونهای طبیعی بخشی از نظام آموزشی نیز بسترساز آشنایی دانشآموزان با دنیای پیرامون ایشان خواهد بود و از میان آنها کسانی نیز خلاقیّتها و توانمندیهای خویش را در محیطی بیرون از زیستبوم خویش پیگیری خواهند کرد.
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 3.۲۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 264 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۴۸:۰۰ |
نویسنده | ابراهیم خدایی |
نویسنده دوم | محسن رنانی |
ناشر | نور علم |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۸/۲۲ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |